کلمه جو
صفحه اصلی

لاچین

فرهنگ اسم ها

اسم: لاچین (دختر) (ترکی) (پرنده، تاریخی و کهن) (تلفظ: lāčin) (فارسی: لاچين) (انگلیسی: lachin)
معنی: شاهین شکاری، شاهین سفید، باز شکاری

(تلفظ: lāčin) (ترکی) شاهین شکاری ، شاهین سفید ، باز شکاری .


فرهنگ فارسی

( امیر ) سیف الدین محمود شمسی . وی پدر امیر خسرو دهلوی شاعر معروف فارسی زبان هند ( ف. ۶۵۸ ه. ) . لاچین از ترکان ختایی ترکستان بود و در استیلای مغول از بلخ بهند رفت و در خدمت شمس الدین التتمش در آمد و به امیر سیف الدین محمود شمسی مشهور گردید .
( اسم ) ۱- شاهین شکاری . ۲- نامی از نامهای مردان .
غلام ملک اشرف پسر تیمور تاش بن چوپان

فرهنگ معین

[ تر. ] (اِ. ) ۱ - شاهین شکاری . ۲ - نامی از نام های مردان .

لغت نامه دهخدا

لاچین . (ترکی ، اِ) در ترکی شاهین شکاری را گویند. (غیاث ). || نامی از نامهای مردان و به معنی بنده ظاهراً از مجعولات شعوری است .


لاچین . (اِخ ) امیر سیف الدین محمود شمسی . پدر امیرخسرو دهلوی مشهورترین شاعر فارسی زبان هندوستان . لاچین از ترکان ختائی ترکستان بود و در استیلای مغول از بلخ به هند رفت و در خدمت شمس الدین التتمش درآمد و به امیر سیف الدین محمود شمسی مشهور گردید. و به سال 658 هَ . ق . وفات یافت . (تاریخ مغول ص 546).


لاچین . (اِخ ) رجوع به حسام الدین لاچین منصور شود.


لاچین . (اِخ ) غلام ملک اشرف پسر تیمورتاش بن چوپان . از امرای قرن هشتم . رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 179 و حبیب السیر ج 2 ص 86 شود.


لاچین. ( ترکی ، اِ ) در ترکی شاهین شکاری را گویند. ( غیاث ). || نامی از نامهای مردان و به معنی بنده ظاهراً از مجعولات شعوری است.

لاچین. ( اِخ ) ظاهراً نام محلی است. لکن این بیت در فهرست شاهنامه ولف در لاچین و گردکوه نیست :
هزاران سواران ایران گروه
ز لاچین دلیران ابر گرد کوه.
فردوسی.

لاچین. ( اِخ ) رجوع به حسام الدین لاچین منصور شود.

لاچین. ( اِخ ) غلام ملک اشرف پسر تیمورتاش بن چوپان. از امرای قرن هشتم. رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 179 و حبیب السیر ج 2 ص 86 شود.

لاچین. ( اِخ ) امیر سیف الدین محمود شمسی. پدر امیرخسرو دهلوی مشهورترین شاعر فارسی زبان هندوستان. لاچین از ترکان ختائی ترکستان بود و در استیلای مغول از بلخ به هند رفت و در خدمت شمس الدین التتمش درآمد و به امیر سیف الدین محمود شمسی مشهور گردید. و به سال 658 هَ. ق. وفات یافت. ( تاریخ مغول ص 546 ).

لاچین . (اِخ ) ظاهراً نام محلی است . لکن این بیت در فهرست شاهنامه ٔ ولف در لاچین و گردکوه نیست :
هزاران سواران ایران گروه
ز لاچین دلیران ابر گرد کوه .

فردوسی .



دانشنامه عمومی

لاچین ممکن است در یکی از این معانی استفاده شود:
لاچین (پرنده) پرنده ای از سردهٔ شاهین
لاچین (شهر) شهری در جمهوری آذربایجان
شهرستان لاچین استانی در جمهوری آذربایجان
گذرگاه لاچین گردنه ای کوهستانی در قفقاز جنوبی
لاچین (مهاباد) روستایی در آذربایجان غربی

اسم دژی در گرجستان که به دست سردار لاچین ساخته شده ولی از ان قلعه به جز تپه لاچین چیزی از آن باقی نمانده


پیشنهاد کاربران

لاچین از اسامی مردان و زنان

نام دخترانه ترکی به معنی شاهین ماده.

لاچین به معنای شکار چون آن می تواند درهوایک کبوتررابگیرداین واقعیت است حرفم راباورکنیدمن باجفت چشای خوداین کاررادرآسمان دیدم به یک نفر گفتم هیچ باورنکردگفت دروغ میگی یکروزعکس اون روگرفتم وبراش فرستادم فردااومدبه خودم گفت : ( حق باتوبود )

لاچین یعنی سخن چین و درقدیم به کسانی لاچین می گفتند که خونگرم وپراحساس وپر معاشرت وپرحرف و بذله گو بودندمانند بهلول دانا وتطبیق لاچین بعنوان پرنده که یک حیوان است یا طوطی که سخنگوی مقلد است بر یک شخص ویک انسان تظلم وحق الناس است بنابراین به زبان امروزی لاچین یعنی سخنور دانا و عاقل.

اوزرا اگر تو زر نزنی کسی فکر نمیکنه لالی

منم تورک خراسان هستم ولی میدانم ۵۰ درصد واژگان ترکی از سغدی، فارسی، خوارزمی ریشه گرفته

لطفاً با تعصب صحبت نکن آخماخ


کلمات دیگر: