کلمه جو
صفحه اصلی

جابی

فرهنگ فارسی

از بزرگان علما است در علم تعبیر خواب

لغت نامه دهخدا

جابی ٔ. [ ب ِءْ ] (ع اِ) ملخ . (منتهی الارب ).


جابی. ( ع ص ) نعت فاعلی از جِبایه. فراهم آورنده باج. ( منتهی الارب ). || آنکه خراج گرد کند. ( مهذب الاسماء ). فراهم آورنده زکات و صدقه. عامل. ساعی. || ( اِ ) ملخ. ( منتهی الارب ).

جابی. ( اِخ ) نام یکی از سپاهسالاران است که در خدمت صاحب بن عباد بوده. رجوع شود به فارسنامه ابن البلخی ص 141 و 166.

جابی. ( اِخ ) شیخ مصطفی جابی حموی. یکی از بزرگان علما است. وی در علم تعبیر خواب و علم حروف تبحر داشت ،و در جامع شیخ ابراهیم در حماه تدریس میکرد و مردی پاکدامن و پرهیزکار بود. مولد او بسال 1294 هَ.ق. است. ( از تاریخ حماة ص 186 ). او راست : دیوان مصطفی الجابی الحموی که بطبع رسیده است. ( معجم المطبوعات ).

جابی ٔ. [ ب ِءْ ] ( ع اِ ) ملخ. ( منتهی الارب ).

جابی . (اِخ ) شیخ مصطفی جابی حموی . یکی از بزرگان علما است . وی در علم تعبیر خواب و علم حروف تبحر داشت ،و در جامع شیخ ابراهیم در حماه تدریس میکرد و مردی پاکدامن و پرهیزکار بود. مولد او بسال 1294 هَ .ق . است . (از تاریخ حماة ص 186). او راست : دیوان مصطفی الجابی الحموی که بطبع رسیده است . (معجم المطبوعات ).


جابی . (اِخ ) نام یکی از سپاهسالاران است که در خدمت صاحب بن عباد بوده . رجوع شود به فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 141 و 166.


جابی . (ع ص ) نعت فاعلی از جِبایه . فراهم آورنده ٔ باج . (منتهی الارب ). || آنکه خراج گرد کند. (مهذب الاسماء) . فراهم آورنده ٔ زکات و صدقه . عامل . ساعی . || (اِ) ملخ . (منتهی الارب ).


فرهنگ عمید

جمع کنندۀ باج وخراج.

دانشنامه عمومی

جابی (به ایتالیایی: Gaby) یک کومونه در ایتالیا است که در واله دائوستا واقع شده است.

پیشنهاد کاربران

مامورانی که عهده دار جمع آوری زکات درمدینه بودند

جا - آبی ( جایی که در آن آب نگه می دارند ) که به دلیل وجود ۲ تا "الف" در کنار هم می شود "جابی".


کلمات دیگر: