کلمه جو
صفحه اصلی

اغاز


مترادف اغاز : ( آغاز ) ابتدا، اوان، اوایل، اول، بدایت، بدو، سرآغاز، شروع، عنفوان، فاتحه، مبدا، مطلع، مقدمه، نخست

متضاد اغاز : ( آغاز ) پایان

فارسی به انگلیسی

getaway, beginning, birth, commencement, dawn, embryo, front, inception, incipience, initiation, introduction, onset, outset, prime, rise, start

فارسی به عربی

استهلال , بدء , بدایة , تالیف , فجر , مهرب , ولادة

مترادف و متضاد

prime (اسم)
زبده، کمال، اغاز، بهار جوانی، بهترین قسمت

inception (اسم)
سر، اکتساب، اغاز، شروع، اصل، دریافت، درجه گیری، بستن نطفه

beginning (اسم)
سر، اقدام، اغاز، شروع، عنصر، ابتدا، خاستگاه، فاتحه، منشاء، سراغاز، مبدا، مبتدا

dawn (اسم)
سپیده، اغاز، سپیده دم، فجر، سحر، سحرگاه، بامداد

getaway (اسم)
گریز، اغاز، دور شو، فرار، گمشو

alpha (اسم)
اغاز، حرف اول الفبای یونانی، شروع، ستارهء اول

start (اسم)
اغاز، شروع، ابتدا، مقدمه، مبداء

commencement (اسم)
اغاز، جشن فارغ التحصیلی

birth (اسم)
اغاز، پیدایش، زایش، تولد، میلاد

aurora (اسم)
اغاز، سپیده دم، فجر، سرخی شفق، سحر

authorship (اسم)
اغاز، نویسندگی، تالیف و تصنیف، ابداع، ابتکار، احدای، ایجاد، اصل

outset (اسم)
اغاز، ابتدا

exordium (اسم)
اغاز، سراغاز، دیباچه، مقدمه، سردفتر، اول هر چیزی

preface (اسم)
اغاز، سراغاز، دیباچه، مقدمه، پیش گفتار

instep (اسم)
اغاز، رویه، پشت پا، پاشنه جوراب یا کفش

jump-off (اسم)
اغاز، شروع بحمله

lead-off (اسم)
سر، رهبری، اغاز، ضربت

venue (اسم)
اغاز، محل دادرسی، حوزه صلاحیت دادگاه، محل وقوع جرم یا دعوی

فرهنگ فارسی

( آغاز ) ( اسم ) ابتدا بدایت شروع مقابل پایان انجام فرجام . یا آغاز نامه ( کتاب ) . ۱ - صدر مراسله . ۲- دیباچ. کتاب یا در آغاز . نخست اول .
بدائت بده
شروع، ابتدا، ابتدای کار، مقابل انجام وفرجام، امربه آغازیدن( آغازکردن )
قصد و اراده یا صدا و ندا

فرهنگ معین

( آغاز ) ( اِ. ) اول ، شروع ، ابتدا.

لغت نامه دهخدا

( آغاز ) آغاز. ( اِ ) بدائت ( بدایت ).بدء ( بدو ). ابتدا. ابتداء. فاتحه. مفتتح. شروع. سر.دخش. درآمد. صدر. مبداء. اوّل. نخست. ازل. اصل. مقابل فرجام و انتها و انجام و بن و اَبَد :
چون فراز آمد بدو آغاز مرگ
دیدنش بیگار گرداند و مجرگ.
رودکی.
بر اندازه بر هر کسی می خورید
ز آغاز فرجام را بنگرید.
فردوسی.
همین است فرجام و آغاز ما
سخن گفتن فاش و هم راز ما.
فردوسی.
بکوشیم و از کوشش ما چه سود
کز آغاز بود آنچه بایست بود.
فردوسی.
به آغاز گنج است و فرجام رنج
پس از رنج ، رفتن ز جای سپنج.
فردوسی.
یکی آنکه هستیش را راز نیست
بکاریش انجام و آغاز نیست.
فردوسی.
چرا گشت باید همی زآن سرشت
که پالیزبانش به آغاز کشت ؟
فردوسی.
جهاندار چون دید بهرام را
بدانست زآغاز فرجام را.
فردوسی.
که آهوست بر مرد گفتار زشت
ترا خود ز آغاز بود این سرشت.
فردوسی.
چنین بود از آغاز یکسر سخن
همین باشد و این نگردد کهن.
فردوسی.
ورا زآن سخن تند و ناکام دید
به آغاز آن رنج فرجام دید.
فردوسی.
بدو راز بگشاد و زو چاره جست
کز آغاز پیمانْت خواهم درست.
فردوسی.
بدل کین همی داشت زاسفندیار
ندانم چه سان بود زآغاز کار.
فردوسی.
همه رنج تو داد خواهد بباد
که بردی ز آغاز با کیقباد.
فردوسی.
همان زور خواهم کز آغاز کار
مرا دادی ای پاک پروردگار.
فردوسی.
شنیدم که رستم ز آغاز کار
چنان یافت نیرو ز پروردگار.
فردوسی.
چو بشنید کاوس آواز اوی
بدانست انجام و آغاز اوی.
فردوسی.
همه کارها سخت باساز بود
به آوردگه گشتن آغاز بود.
فردوسی.
سپهبد چو بشنید زین سان سخن
که چون بود از آغاز کردار و بن.
فردوسی.
شنیدی که با ایرج کم سخُن
به آغاز کینه چه افکند بن.
فردوسی.
یکی کار پیش است با درد و رنج
به آغاز رنج و بفرجام گنج.
فردوسی.
کنون بازگردم به آغاز کار
سوی نامه نامور شهریار.

اغاز. [ اَ ] (اِ) قصد و اراده . || صدا وندا. || ابتدای هر کار و آغاز. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ). مخفف آغاز. (فرهنگ نظام ).


فرهنگ عمید

( آغاز ) ۱. [مقابلِ انجام و فرجام] لحظه یا جای شروع کار.
۲. (اسم مصدر ) شروع.
۳. (بن مضارعِ آغازیدن ) = آغازیدن
۴. [قدیمی] روز ازل.

دانشنامه عمومی

آغاز. آغاز ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
آغاز (سوپرنچرال)
آغاز (فیلم)
آغاز (فیلم ۲۰۰۰). آغاز (به هندی: Aaghaaz) فیلمی محصول سال ۲۰۰۰ و به کارگردانی یوگش ایشوار است. در این فیلم بازیگرانی همچون سونیل شتی، سوشمیتا سن، نامراتا شیرودکار، سومان رانگاناتان، شارات ساکسنا، آسرانی، گلشن گروور، شاراد کاپور، انوپم کهیر، جانی لور، آلوک نات ایفای نقش کرده اند.
۶ اکتبر ۲۰۰۰ (۲۰۰۰-10-۰۶)

آغاز (فیلم). آغاز (به فرانسوی: Le départ) فیلم تحسین شده ای از سینمای بلژیک و ساخته شده توسط کارگردان مشهور لهستانی، یرژی اسکولیموفسکی است. او این فیلم را پس از ترک زادگاهش یعنی لهستان ساخت. «آغاز» در هفدهمین دورهٔ جشنوارهٔ فیلم برلین، توانست برندهٔ جایزهٔ خرس طلایی بهترین فیلم شود. یرژی، فیلم را در بیست و نه سالگی خود ساخت و با این فیلم، فیلمساز بین المللی شد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آغاز. آغاز به حالتی در مقابل پایان گفته می شود.
آغاز به معنی شروع و در مقابل پایان قرار دارد.
احکام آغاز در ابواب فقه
احکام آغاز، در باب هاى صلات، حج، جهاد، نکاح، لعان، اطعمه و اشربه و حدود به مناسبت آمده است.
← نام خدا در آغاز امور
۱. ↑ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱، ص۴۲۳.
...

واژه نامه بختیاریکا

( آغاز ) دَم؛ سر تال؛ گُش؛ تِفگشت

جدول کلمات

آغاز
ابتدا, اول, شروع
شروع

پیشنهاد کاربران

شروع

ابتدا

ابتدا، اوان، اوایل، اول، بدایت، بدو، سرآغاز، شروع، عنفوان، فاتحه، مبدا، مطلع، مقدمه، نخست

1. شروع
2. ابتدا

آغاز شروع ابتدا اول

مترادف:شروع
متضاد:پایان

اگر آغاز ترکی بود فردوسی آن را آن هم به این تعداد فراوان در شاهنامه به کار نمی برد در ظاهر نخستین بار هم رودکی شاعر سامانیان پارسی زبان در سروده هایش آن را به کار برده که نشان از پارسی بودن آغاز است. به دشمن بر ( پر ) از خشم آواز کرد تو گویی مگر تندر آغاز کرد رودکی /// همچنین واژه بدآغاز که به معنای بدنهاد و بدسرشت آمده.

واژه ی آغاز از ریشه فعلی گاز هست به چم استارت زدن دویدن و پیشوند ( آ ) .
منبع: Etymological Dictionary of the Iranian Verb
این که واژه ای در فارسی مانند واژه ای در زبان تورک و مغولی باشد دلیل بر ریشه ی مشترک نیست زیرا این دو زبان از دو خانواده ی زبانی جدا هستند.
ریشه ی واژه های فارسی با هندی و یونانی اشتراک دارد. زیاد اسرار نکنند که زبان ایرانی را با زبان های مغولی پیوند دهند زیرا پایه ی دانشیک ندارد و فقط چهار تا بیسواد این ها را باور میکنند .

من در مغولی و قزقیزی و قزاقی و ایغوری و ازبکی و تاتاری و ترکی استامبولی جستجو کردم همگی یا باشی بود یا بشلانشی و ایخیل و این دست واژه های بود و هیچ کدام یک واژه زیبا مانند اغاز در زبانشان نبود - اخر کسی که بچشم میگوید گوز سخن گفتن چه داند

بدو

آغاز واژه ای پارسی است غ از پارسی باستان در زبان پارسی بوده حتی فردوسی بزرگ هم در شاهنامه از واژه آغاز چندین بار بهره برده

وقتی چیزی را نمیدانید لطفاً دیدگاه نگزارید

علی دودنگه مرتیکه خر تو چرا به فردوسی تهمت میزنی شاهنامه حتی یک واژه بیگانه هم ندارد.

فهمیدی

ده ده قورد یک کتاب جعلی و دروغین است

آغازیدن از دو بخش:
1 - آغ ( آغر، آغرا، آغرو )
2 - آزیدن
می باشد بمانند واژگان تَرازیدن، فَرازیدن و . . .
بررسی بخش ها:
1 - ( آغ ) این تکواژ در زبان اوستایی به گونه ی آگرو ( first:agro:نخست، ابتدا ) و
( beginning:agrəm:، اغاز، شروع ) و نیز در زبان سانسکریت به گونه ی ( آگرا ) به معنای ( beginning ) و آگرِ ( at the beginning، initially ) و در زبان Ashokan Prakrit به گونه ی آگا ( aga /agga ) و در زبان Old Marathi به گونه aggao می باشد. همه زبانهای یادشده ی بالا هندوآریایی هستند و همچنین در زبان ایرانیِ سغدی نیز واژه آغاز بکار می رفته است.
2 - بررسی بخش دوم آسان است چراکه ( آزیدن ) گونه ی دیگر کارواژه ( آختن ) است چنانکه
می گوییم: فراختن و فرازیدن و. . .
( آختن و آزیدن ) بمانند ( گفتن و گوییدن ) ، به گونه ای است که کارواژه با بُن کنونیَش ستاک می یابد.
آغاز نیز از این نظر بمانند ( تراز، فراز و . . . ) است.

پیوست دیدگاه پیشین درباره ( آغ ) در آغازیدن:
آغشتن همعنا با سرشتن می باشد.
آغشتن از ( آغ ) ، ( هشتن ) می باشد که خود نشان می دهد ( آغ ) در زبان پارسی یک پیشوند است.
سر. هشتن ( سرشتن ) =آغ. هشتن ( آغشتن )
سر= آغ
سرشتن بمانند آغشتن، به معنای آمیختن نیز می باشد.


کلمات دیگر: