کلمه جو
صفحه اصلی

اظهار کردن


برابر پارسی : بازگو کردن

فارسی به انگلیسی

allege, observe, remark, represent, say, state, assert

allege, observe, remark, represent, say, state


فارسی به عربی

استیراد , اقترح , بجعة , لمح
اکد , زبد , صرح , هالة

استيراد , اقترح , بجعة , لمح


مترادف و متضاد

express (فعل)
ادا کردن، اظهار کردن، بیان کردن، اظهار داشتن، ابراز کردن، ابراز داشتن

profess (فعل)
ادعا کردن، اظهار کردن، تدریس کردن، ابراز ایمان کردن

declare (فعل)
اعلام کردن، گفتن، اعلان کردن، اظهار کردن، اظهار داشتن، شناساندن

affirm (فعل)
تصدیق کردن، شهادت دادن، بطور قطع گفتن، اظهار کردن، اثبات کردن، تصریح کردن

suggest (فعل)
پیشنهاد کردن، اظهار کردن، تلقین کردن، اشاره کردن بر، به فکر خطور دادن

allude (فعل)
اظهار کردن، اشاره کردن، مربوط بودن به، گریز زدن به

froth (فعل)
اظهار کردن، صدا زدن، کف کردن، بکف اوردن

import (فعل)
اظهار کردن، وارد کردن، اهمیت داشتن، تسخیر کردن، گذاردن، به کشور اوردن، دخل داشتن به، تاثیر کردن در، با پیروزی بدست امدن

state (فعل)
اظهار کردن، تعیین کردن، توضیح دادن، اظهار داشتن، جزء به جزء شرح دادن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - فاش کردن آشکار کردن . ۲ - بیان کردن گفتن .

لغت نامه دهخدا

اظهار کردن. [ اِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آشکار کردن. ( زمخشری ). پیدا کردن. نمودن. بازنمودن. هویدا ساختن. پدیدار کردن. پدید کردن. نشان دادن. ارائه دادن. برملا ساختن. علنی کردن. ظاهر کردن. فاش ساختن. افشا کردن. پرده برداشتن از. مکشوف کردن : هیچکس چیزی اظهار نکند از بازی و رامش تا ما بگذریم چنانکه یک آواز شنوده نیاید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 292 ). سنگی بر پای چپ او [ خوارزمشاه ] آمده بوده آن شهامت بین که آن درد بخورد و در معرکه اظهار نکرد. ( تاریخ بیهقی ). او را امیدی کردند و چون کار یکرویه شد اگر بر آن برفتندی این مرد فسادی نپیوستی ومخالفتی اظهار نکردی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 350 ). ودر همه مالها راستی و یکدلی و خداپرستی خویش اظهارکرده [ خوارزمشاه ]. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 332 ).
که من بجلوه گری پای زشت میپوشم
نه پر وبال نگارین همی کنم اظهار.
سعدی.
جانست از محبت جانان دریغ نیست
کآن در ضمیر نیست که اظهار میکنم.
سعدی ( خواتیم ).
|| گفتن. بیان کردن. بازگفتن : وقت نماز خطبه بر رسم رفته کردند و هیچ چیز اظهار نکردند که بعصیان ماند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 328 ).
به آواز بلند اظهار دردی می کنم طالب
چو ابروی بتان آداب سرگوشی نمی دانم.
طالب ( از آنندراج ).
و رجوع به اظهار و اظهار داشتن و اظهار نمودن و اظهار فرمودن شود.

فرهنگ فارسی ساره

بازگو کردن


واژه نامه بختیاریکا

ور گدِن

پیشنهاد کاربران

ایراد کردن

بیان داشتن

عنوان داشتن


کلمات دیگر: