کلمه جو
صفحه اصلی

افسوس خوردن

فارسی به انگلیسی

deplore, sigh, lament, mourn, regret, rue, to regret

to regret


deplore, sigh, lament, mourn, regret, rue


فارسی به عربی

اسف

مترادف و متضاد

rue (فعل)
افسوس خوردن، دلسوزی کردن، پشیمان شدن

sigh (فعل)
افسوس خوردن، اه حسرت کشیدن، اه کشیدن

bemoan (فعل)
گریه کردن، سوگواری کردن، افسوس خوردن

regret (فعل)
افسوس خوردن، حسرت بردن

فرهنگ فارسی

حسرت خوردن شکایت کردن

لغت نامه دهخدا

افسوس خوردن. [ اَ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) حسرت خوردن. شکایت کردن. ( ناظم الاطباء ) :
نی همین دانا ز اوضاع جهان افسوس خورد
هرکه شد بر خوان هستی میهمان افسوس خورد.
اثر شیرازی ( از ارمغان آصفی ).
|| بازی کردن. خود را سرگرم کردن. || تمسخر کردن. دست انداختن. حقیر شمردن. ( ناظم الاطباء ).

واژه نامه بختیاریکا

داغ ورداشتن

جدول کلمات

تاسف

پیشنهاد کاربران

تغابن

دریغ خوردن

اسف خوردن


کلمات دیگر: