تخم مرغ
استینه
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( آستینه ) (نِ ) (اِمر. ) تخم مرغ ، خایه .
لغت نامه دهخدا
( آستینه ) آستینه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) بیضه. تخم مرغ. خایه. و آن را اَستینه بفتح همزه و نیز آشتینه و آشینه ضبط کرده اند. || دفتر. ( دهّار ).
استینه. [ اَ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) تخم مرغ. ( برهان ). هدایت در انجمن آرا ذیل این کلمه گوید: برهان در برهان بی برهان آورده و در فرهنگها نیافتم. رجوع به آستینه شود.
استینه. [ اَ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) تخم مرغ. ( برهان ). هدایت در انجمن آرا ذیل این کلمه گوید: برهان در برهان بی برهان آورده و در فرهنگها نیافتم. رجوع به آستینه شود.
استینه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (اِ) تخم مرغ . (برهان ). هدایت در انجمن آرا ذیل این کلمه گوید: برهان در برهان بی برهان آورده و در فرهنگها نیافتم . رجوع به آستینه شود.
فرهنگ عمید
( آستینه ) تخم مرغ.
واژه نامه بختیاریکا
( اِستینِه ) فلز متصل بر محور که پره های چوبی را بر آن نصب کنند.
کلمات دیگر: