کلمه جو
صفحه اصلی

پنیرک

فارسی به انگلیسی

fairy - cheeses


fairy - cheeses, mallow

فرهنگ فارسی

آفتاب گردک، نان کلاغ، ورتاج، خطمی کوچک، دبوکی
( اسم ) گیاهی ازتیر. پنیر کیان که پایاست و ارتفاعش ۳٠ تا ۶٠ سانتیمتر و دارای کرکهای درازاست که بحالت خودرو در جنلگلها و اراضی غیر مزروع روییده میشود.

سرده‌ای از پنیرکیان با گل‌های صورتی یا سفید جانبی و برگ‌های پنجه‌ای و میوه‌های چاکبَر طَبَق‌مانند


سرده‌ای از پنیرکیان شامل گیاهان یک‌ساله یا چندسالۀ افراشته یا خیزان با برگ‌های متناوب یا ساده یا پنجه‌ای یا لَپ‌دار و جام گل پنج بخشی و گلبرگ‌های واژتخم‌مرغی و ناخنک‌دار در قاعده به رنگ‌های قرمز یا زرشکی یا صورتی یا آبی یا سفید و میوۀ چاک‌بَر با برچه‌های 8 تا 16 تایی ناشکوفا و تک‌دانه‌ای با دانه‌های کلیوی و صاف و بدون کرک


فرهنگ معین

(پَ رَ ) (اِمر. ) گیاهی است بیابانی دارای برگ های پهن و گل های سرخ و بنفش ، بلندیش تا ۶٠ سانت می رسد، همراه با گردش آفتاب می چرخد. آفتاب گردک ، ختمی کوچک ، نان فلاخ هم می گویند.

لغت نامه دهخدا

پنیرک. [ پ َ رَ ] ( اِ مرکب ) گیاهی است که در مناطق معتدله روید با گلی سرخ و روشن و در طب بکار است. و شبیه به خطمی با برگهای خرد و همیشه میل به جانب آفتاب دارد و با گردش آفتاب بگردد. در فرهنگ اسدی خطی آقای نخجوانی آمده است : پنیرک گیاهی است ستبر و برگ او گرد هر جا که قرص خورشید میرود از آنسو همی گردد - انتهی. خُبازی. ملوکیّه. نان کلاغ. ورَتاج. آفتاب گردک. خطمی. خوشک. توله. پنیره. و تخم پنیرک را به شیرازی تخم خرو نامند.
|| و بعض لغت نامه ها که به پنیرک معنی نیلوفر و حرباء داده اند غلط است چون یکی از معانی پنیرک آفتاب گردک است و آفتاب گردک بمعنی حِربا و نیلوفر نیز هست ، این دو معنی را به پنیرک نیز داده اند :
ذبولی که خیزد ز داءالثمانین
تلافیش مشکل بود از پنیرک.
اثیر اخسیکتی.

فرهنگ عمید

گیاهی با برگ های پَهن و چین خورده که همیشه رو به آفتاب دارد و با گردش آفتاب می گردد، نان کلاغ، ورتاج.

دانشنامه عمومی

در حدود ۲۵ تا ۳۰; متن را ببینید.
اثرات گل پنیرک، عمدتاً مربوط به موسیلاژ و آنتوسیانین آن است که یکی از مهم ترین داروهای ضد سرفه و مفید برای رفع گرفتگی صدا است.
بهتر است پس از صاف کردن دم کرده، گل را کمی فشار داد تا تمام موسیلاژ استخراج شده و تفاله را دور بریزیم.
هنگام تهیهٔ فرآورده، نباید بیش از ۵ دقیقه آن را بجوشانیم، چون باعث هیدرولیز موسیلاژ و کم اثر شدن محصول می شود.
در منابع جدید مصرف گیاه را برای درمان کم خونی، مفید گزارش نموده اند.
Axolopha (DC.) Alef.Dinacrusa G. Krebs
پَنیرَک از گیاهان خزنده و پایا با بلندای ۱۰ تا ۱۵ سانتیمتر(در برخی شهرهای ایران مثل دزفول 50سانتی متر) و ساقه های ستبر، شاخه شاخه و کرک دار و منشعب و رنگ گل ها آبی و صورتی و میوه مسطح است.این سرده در ایران ۱۰ گونه گیاه علفی یک ساله یا چندساله دارد. این گیاه در درمان سرماخوردگی مؤثر است و در اغلب نقاط ایران به ویژه در دشت های شهرستان اقلید و شهرستان شوشتر می روید.
در متون قدیمی فارسی به پنیرک، تریندینگ، خورپرست، آفتاب پرست و آفتاب گردک هم می گفتند. در عربی به آن خُبازی و خُبازا و در هندی خباجی می گویند. در طب سنتی نام ملوخیا و ملوکیه هم به کار رفته که از یونانی μαλάχη (ملاخه) گرفته شده است. در متون قدیمی، خلمیط، بقلةالیهودیه، و خبازی بستانی هم نوشته اند.پنیرک را در شیراز ختمی (خطمی) و نان کلاغ و خرو و در گیلان پین دیره می گویند. در مناطق جنوبی تر ایران بویژه در دزفول و شوشتر به آن تولَه می گویند.در منطقه آذربایجان با نام "حمام کومزی" شناخته میشود.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:لاواترا

فرهنگستان زبان و ادب

{Malva} [گیاهان دارویی] سرده ای از پنیرکیان شامل گیاهان یک ساله یا چندسالۀ افراشته یا خیزان با برگ های متناوب یا ساده یا پنجه ای یا لَپ دار و جام گل پنج بخشی و گلبرگ های واژتخم مرغی و ناخنک دار در قاعده به رنگ های قرمز یا زرشکی یا صورتی یا آبی یا سفید و میوۀ...

گویش مازنی

/panirek/ گل ختمی - مغز ساقه ی درخت خرما که از الیاف به هم تنبیده و مشهود تشکیل شود ۳گیاهی که خاصیت دارویی دارد ۴شیر ترشیده

۱گل ختمی ۲مغز ساقه ی درخت خرما که از الیاف به هم تنبیده و ...


واژه نامه بختیاریکا

تولِه

جدول کلمات

ورتاج, آفتاب گردان

پیشنهاد کاربران

خبازی


کلمات دیگر: