کلمه جو
صفحه اصلی

اعجوبه


مترادف اعجوبه : شگفت آور، شگفت انگیز، طرفه، نادره

متضاد اعجوبه : عادی، معمولی

برابر پارسی : شگفت آور، شگرف، شگفت انگیز

فارسی به انگلیسی

prodigy (of a specified thing)


prodigy, wonder, phenom, prodigy (of a specified thing)

prodigy, wonder


فارسی به عربی

اعجوبة , وحش

عربی به فارسی

چيز شگفت , شگفتي , تعجب , اعجاز , حيرت زده شدن , شگفت داشتن , شگفت , حيرت , اعجوبه , درشگفت شدن , حيرت انگيز , غريب


مترادف و متضاد

شگفت‌آور، شگفت‌انگیز، ≠ عادی، معمولی


طرفه، نادره


wonder (اسم)
شگفت، حیرت، تعجب، عجب، غریبه، اعجوبه

prodigy (اسم)
شگفتی، اعجوبه، چیز غیر عادی

monster (اسم)
عفریت، هیولا، اعجوبه

۱. شگفتآور، شگفتانگیز،
۲. طرفه، نادره ≠ عادی، معمولی


فرهنگ فارسی

چیزی یاکسی که مردم رابه تعجب اندازد، شگفت آور، شخص عجیب، اعاجیب جمع
( صفت ) شگفت آور شگفت انگیز ( شخص یاشئ ) . جمع : اعاجیب .

فرهنگ معین

(اُ بِ ) [ ع . اعجوبة ] (ص . ) شگفت آور. ج . اعاجیب .

لغت نامه دهخدا

( اعجوبة ) اعجوبة. [ اُ ب َ ] ( ع ، اِ ) کار شگفت و شگفت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). عجیب و آنچه مردم را در تعجب اندازد نه بغیر همزه [ یعنی عجوبة ]. ( از مزیل الاغلاط از غیاث اللغات و آنندراج ). کار عجیب. ( مؤید الفضلاء ). اسم است مر چیزی را که شگفت آور باشد. ( از اقرب الموارد ). شگفت آور. شگفت انگیز ( شخص یا شی ). ( فرهنگ فارسی معین ). اُفکوهَه. سخت شگفت. کاری عجب. جَریحَه. ( یادداشت بخط مؤلف ). عَجیبَه. ( اقرب الموارد ). عجیبه مانند آن است در هر دو معنی. ( منتهی الارب ). بابیّه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). هر چیزی عجیب که مردم را در شگفت اندازد. ( ناظم الاطباء ). || نوباوه. ( مؤید الفضلاء ). || شگفتی. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). شگفتی کار. عُجاب. ( یادداشت بخطمؤلف ). ج ، اعاجیب. ( از اقرب الموارد ) :
ز جد گرچه هزار اعجوبه سازی
نخندد طبع کودک جز ببازی.
جامی.
- اعجوبه دهر ؛ نابغه زمان.
- اعجوبه دهور ؛ نابغه اعصار.

اعجوبة. [ اُ ب َ ] (ع ، اِ) کار شگفت و شگفت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عجیب و آنچه مردم را در تعجب اندازد نه بغیر همزه [ یعنی عجوبة ] . (از مزیل الاغلاط از غیاث اللغات و آنندراج ). کار عجیب . (مؤید الفضلاء). اسم است مر چیزی را که شگفت آور باشد. (از اقرب الموارد). شگفت آور. شگفت انگیز (شخص یا شی ٔ). (فرهنگ فارسی معین ). اُفکوهَه . سخت شگفت . کاری عجب . جَریحَه . (یادداشت بخط مؤلف ). عَجیبَه . (اقرب الموارد). عجیبه مانند آن است در هر دو معنی . (منتهی الارب ). بابیّه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هر چیزی عجیب که مردم را در شگفت اندازد. (ناظم الاطباء). || نوباوه . (مؤید الفضلاء). || شگفتی . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). شگفتی کار. عُجاب . (یادداشت بخطمؤلف ). ج ، اعاجیب . (از اقرب الموارد) :
ز جد گرچه هزار اعجوبه سازی
نخندد طبع کودک جز ببازی .

جامی .


- اعجوبه ٔ دهر ؛ نابغه ٔ زمان .
- اعجوبه ٔ دهور ؛ نابغه ٔ اعصار.

فرهنگ عمید

۱. چیزی یا کسی که با توانایی ها و ویزگی هایش مردم را به تعجب اندازد، شخص عجیب.
۲. شگفت آور.

دانشنامه عمومی

اعجوبه (انگلیسی: Ajooba) فیلمی در ژانر فانتزی به کارگردانی شاشی کاپور است که در سال ۱۹۹۱ منتشر شد.
آمیتاب باچان
دیمپل کاپادیا
ریشی کاپور
شامی کپور
سعید جعفری
آمریش پاری
دالیپ تاهیل

فرهنگ فارسی ساره

شگرف


نقل قول ها

اعجوبه (رمان). اعجوبه (به انگلیسی: Wonder) رمانی از آرجی پالاسیو نویسنده آمریکایی است که در سال ۲۰۱۲ منتشر شده است. این اثر برندهٔ جایزهٔ دانش آموزان مین سال ۲۰۱۴ و برندهٔ جایزهٔ مارک تواین سال ۲۰۱۵ شده است.
• «هفتهٔ دیگر کلاس پنجم را شروع می کنم. از آنجا که تا به حال به مدرسهٔ واقعی نرفته ام خیلی خیلی می ترسم. مردم فکر می کنند که من به خاطر شکل ظاهرم به مدرسه نرفته ام، اما دلیلش این نیست. به خاطر عمل هایی است که روی صورتم شده. از زمان تولدم بیست و هفت عمل جراحی داشته ام. بزرگ ترین عملم زمانی بود که حتی چهار سالم نشده بود. هیچ کدام را به خاطر نمی آورم. بعد از آن سالی دو یا سه عمل کوچک و بزرگ داشته ام. چون به نسبت سنم ریز هستم و به علت پیچیدگی های پزشکی، که دکترها نمی توانستند تشخیص بدهند، زیاد مریض می شدم. پدر و مادرم تصمیم گرفتند مرا مدرسه نگذارند؛ ولی حالا خیلی قوی تر شده ام. آخرین جراحی ام هشت ماه پیش بود و احتمالاً تا چند سال دیگر عملی نخواهم داشت.»• «نمی توانم بگویم که همیشه دلم می خواسته به مدرسه بروم چون که واقعاً حقیقت ندارد، ولی کاش می توانستم فقط مثل بچه های دیگر به مدرسه بروم و دوستان زیادی داشته باشم.»• «اگر چراغ جادو داشتم و می توانستم یک آرزو بکنم، آرزویم این بود که صورتی عادی داشته باشم تا هیچ کس به آن توجه نکند. آرزو می کردم که می توانستم در خیابان راه بروم بدون این که مردم با دیدن من سر برنگردانند. به نظر من تنها دلیلی که من عادی نیستم این است که دیگران مرا عادی نمی بینند…»

واژه نامه بختیاریکا

سر کس ندید

پیشنهاد کاربران

یکتا فرد

شگفتی


کلمات دیگر: