کلمه جو
صفحه اصلی

اغتشاش


مترادف اغتشاش : آشوب، انقلاب، بلوا، تنش، شورش، قیام، نهضت، بلبشو، هرج ومرج، جنجال، سروصدا، همهمه، اختلال، پریشانی

متضاد اغتشاش : آرامش

برابر پارسی : آشفتگی، شورش

فارسی به انگلیسی

disturbance, disorder, riot


Babel, commotion, convulsion, disorder, perturbation, riot, turmoil, unrest


babel, commotion, convulsion, disorder, perturbation, riot, turmoil, unrest, disturbance

فارسی به عربی

اضطراب , تشویش , حیرة , صخب , فوضویة , فوضی ، إخْلالٌ بالنّظامِ

مترادف و متضاد

آشوب، انقلاب، بلوا، تنش، شورش، قیام، نهضت ≠ آرامش


بلبشو، هرج‌ومرج


جنجال، سروصدا، همهمه


اختلال، پریشانی


bewilderment (اسم)
ژولیدگی، حیرت، بهت، گیجی، اغتشاش، سرگشتگی، سردرگمی، درهم ریختگی، بی ترتیبی، تحیر

confusion (اسم)
ژولیدگی، سرافکندگی، پریشانی، گیجی، اغتشاش، دست پاچگی، درهم و برهمی، اغفال، اشتباهی گرفتن، اسیمگی

disarray (اسم)
ژولیدگی، اغتشاش، بی نظمی، درهم و برهمی

turbulence (اسم)
تلاطم، اشفتگی، اشوب، اغتشاش، گردنکشی

rummage (اسم)
اشفتگی، کاوش، اغتشاش، تحقیق، جستجو، بازرسی کشتی

anarchy (اسم)
هرج و مرج، اغتشاش، بی نظمی، بی قانونی، بی ترتیبی سیاسی، خودسری مردم

babel (اسم)
هرج و مرج، اغتشاش، سخن پر قیل و قال، شلوغی، بنای شگرف، طرح خیالی

commotion (اسم)
جنبش، اشوب، اغتشاش، اضطراب، هیاهو

sedition (اسم)
اشوب، اغتشاش، فتنه، طغیان، شورش

turbulency (اسم)
تلاطم، اشفتگی، اشوب، اغتشاش، گردنکشی

garboil (اسم)
اشفتگی، اغتشاش، مشاجره، جنجال

topsy-turvydom (اسم)
اشفتگی، اغتشاش، درهم و برهمی

۱. آشوب، انقلاب، بلوا، تنش، شورش، قیام، نهضت
۲. بلبشو، هرجومرج
۳. جنجال، سروصدا، همهمه
۴. اختلال، پریشانی ≠ آرامش


فرهنگ فارسی

پیداشدن غل وغش و آلودگی درکسی یاچیزی، درهم برهم شدن ، آشفتگی وشورش
۱ - ( مصدر ) آشفتن آشفته شدن . ۲ - ( اسم ) آشفتگی .جمع : اغتشاشات . یا اغتشاش حواس . پراکندگی اندیشه پریشانی اندیشه . یا اغتشاش خاطر . آشفتگی حواس .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) آشفته شدن . ۲ - (اِمص . ) آشفتگی .

لغت نامه دهخدا

اغتشاش. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) خیانت پذیرفتن یا گمان غش و خیانت نمودن چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مقابل نصیحت پذیرفتن یا گمان غش بردن بچیزی یا خائن شمردن. استغشاش : اغتشه و استغشه ؛ ضد انتصحه و استنصحه او ظن به الغش اوعده غاشا. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) مأخوذ از تازی. درهم شدگی کارها و آمیختگی آنها. شورش فتنه. هنگامه. طغیان و نافرمانی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. درهم برهم شدن، آشفتگی.
۲. شورش، ایجاد بی نظمی در مخالفت با حکومت.
۳. [قدیمی] پیدا شدن غل و غش و آلودگی در کسی یا چیزی.

دانشنامه عمومی

اغتشاش می تواند در یکی از موارد زیر به کار رود:
شورش - اقدام همراه با خشونت دسته ای از افراد که در مقابله با نظام حاکم بر هر مجموعه ای اتفاق می افتد و همواره بی نظمی و ناامنی با خود به همراه دارد.
نویز - به معنای آلودگی صوتی یا سیگنالی ناخواسته باشد که شکل سیگنال ها را تغییر می دهد و باعث بروز اختلال می شود.
آشفتگی - در مکانیک سیالات آشفتگی (که اغتشاش یا تلاطم نیز ترجمه شده) نوعی پارامتر برای بیان میزان بی نظمی جریان یک سیال است.
اغتشاش (الکترونیک) - سیگنالی است که بر مقدار خروجی سیستم اثر نامطلوب دارد. اگر در درون سیستم ایجاد شود، اغتشاش درونی نامیده می شود. در حالیکه اغتشاش برونی، در خارج از سیستم به وجود می آید و خود یک ورودی است.

فرهنگ فارسی ساره

آشفتگ


واژه نامه بختیاریکا

هل هل کوسه

پیشنهاد کاربران

آل و آشوب

ناامنی

انارشی

آشفتگی، آشوب، بلبشو، پریشانی، هرج و مرج، همهمه

از برابرهای پارسی یاد شده در بالا، واژه های �شورش�، �تنش� و �جنجال� را نارسا می دانم؛ همچنین واژه ی �انقلاب� به آرش جاافتاده ی آن در فرهنگ و زبان پارسی را نادرست می دانم.


کلمات دیگر: