کلمه جو
صفحه اصلی

استیدن

فرهنگ فارسی

ایستادن، استادن، برپاشدن، برخاستن ، استیده: ایستاده
ایستادن

فرهنگ معین

(اِ دَ ) (مص م . ) نک ستیدن ، سِتُدن .

لغت نامه دهخدا

استیدن. [ اِ دَ ] ( مص ) استادن. ( شعوری ). ایستادن.

واژه نامه بختیاریکا

( اِستیدِن ) ستدن؛ خریدن؛ گرفتن


کلمات دیگر: