کلمه جو
صفحه اصلی

اسیابان

فارسی به انگلیسی

miller

فارسی به عربی

طحان

مترادف و متضاد

miller (اسم)
اسیابان، یکجور پروانه

فرهنگ فارسی

( آسیابان ) ( صفت ) متصدی و نگهبان آسیا صاحب آسیا آسبان طحان .
آسبان طحان
کارگر آسیا، صاحب آسیا، آسیاوان و آسبان هم گویند

فرهنگ معین

( آسیابان ) (ص . اِ. ) کسی که نگه داری و ادارة آسیاب را بر عهده دارد.

لغت نامه دهخدا

( آسیابان ) آسیابان. ( ص مرکب ، اِ مرکب ) آسبان. طَحّان :
چو بشنید از آسیابان سخُن
نه سر دید از آن کار پیدا نه بن.
فردوسی.
فروماند از آن آسیابان شگفت
شب تیره اندیشه اندرگرفت.
فردوسی.
هر آنکس که او فرّ یزدان ندید
از این آسیابان بباید شنید.
فردوسی.
گشاد آسیابان در آسیا
به پشت اندرش بار لختی گیا.
فردوسی.
بدو آسیابان بتشویر گفت
که جز تنگدستی مرا نیست جفت.
فردوسی.
بشد آسیابان دو دیده پرآب
بزردی دو رخسار چون آفتاب.
فردوسی.
پدرْمان یکی آسیابان پیر
بر این دامن کوه نخجیرگیر.
فردوسی.
از این آسیابان بپرسید مه
که بَرْسَم کرا خواهی ای روزبه ؟
فردوسی.
از بس که بر تو برگشت این آسیای گیتی
چون مرد آسیابان پرگرد آسیائی.
ناصرخسرو.
آسیابان را به بینی چون از او بیرون شوی
وندرین جا هم ببینی چشمت ار بیناستی.
ناصرخسرو.

فرهنگ عمید

( آسیابان ) ۱. کارگر آسیا.
۲. کسی که در آسیا غلات را آرد می کند، صاحب آسیا.

واژه نامه بختیاریکا

( آسیابان ) اَرّا؛ بار اَر؛ لِوینِه


کلمات دیگر: