کلمه جو
صفحه اصلی

پسک

فرهنگ فارسی

موضعی نزدیک ماکوی آذربایجان

لغت نامه دهخدا

پسک. [ پ َ ] ( اِخ ) موضعی نزدیک ماکوی آذربایجان.

گویش مازنی

/posek/ گوساله ی خردسال – با زبان تحبیب و نوازش سخن گفتن & خاکستر - کرک ۳دودی که به هنگام روشن کردن بخاری از آن برخیزد & ضایعات چوب که هنگام برش به صورت تخته های بی شکل درآید & نیم تنه ی بی آستین نمدی

گوساله ی خردسال – با زبان تحبیب و نوازش سخن گفتن


۱خاکستر ۲کرک ۳دودی که به هنگام روشن کردن بخاری از آن برخیزد ...


ضایعات چوب که هنگام برش به صورت تخته های بی شکل درآید


نیم تنه ی بی آستین نمدی


واژه نامه بختیاریکا

( پسک * ) چُسَک؛ پرنده ای است.


کلمات دیگر: