کلمه جو
صفحه اصلی

اصالت


مترادف اصالت : آزادگی، پاک نژادی، ریشه داری، نجابت، نژاده، وارستگی، صحت

برابر پارسی : نیک نژادی، تبارمندی، نژادگی، به نژادی

فارسی به انگلیسی

authenticity, genuineness, nobility, originality, noble birth

genuineness, noble birth


authenticity, genuineness, nobility, originality


فارسی به عربی

اصالة

مترادف و متضاد

originality (اسم)
ابتکار، غرابت، اصالت

gentility (اسم)
بزرگی، نجابت، اصالت، شرافت، آقا منشی

gentry (اسم)
تربیت، اصالت، مردمان محترم و با تربیت

gentrice (اسم)
نجابت، تربیت، اصالت

آزادگی، پاک‌نژادی، ریشه‌داری، نجابت، نژاده، وارستگی


صحت


۱. آزادگی، پاکنژادی، ریشهداری، نجابت، نژاده، وارستگی
۲. صحت


فرهنگ فارسی

بااصل بودن، اصل داشتن، اصیل بودن، ریشه داربودن، نیک نژادبودن، نجابت
۱ - با نژاد بودن نژاد بودن گهرداشتن . ۲ - نجابت داشتن شرافت داشتن . ۳ - ( اسم ) والاتباری پدر داری . یا اصالت رای . با بنیادی اندیشه پاکی و درستی رای .

فرهنگ معین

(اَ لَ ) [ ع . اصالة ] (اِمص . ) ۱ - نژاده بودن ، اصیل بودن . ۲ - نجابت داشتن .

لغت نامه دهخدا

اصالت. [ اَ ل َ ] ( ع مص ) نجابت و شرافت. ( فرهنگ نظام ). اصیل بودن. ( اقرب الموارد ). اصلی شدن. ( از تاج المصادر ) ( آنندراج ). نجابت : و کریمتر قریش از روی اصالت نسب. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 308 ). || ثبات. ( اقرب الموارد ).
- اصالت رأی ؛ جید و نیکو بودن آن. ( اقرب الموارد ): پدر ما هرچند مارا ولیعهد کرده بوده... در این آخرها.... سستی بر اصالت رائی بدان بزرگی... دست یافت... ما را به ری ماند. ( تاریخ بیهقی ص 73 ). و رجوع به اصالة شود.

اصالة. [ اَ ل َ ] ( ع مص ) اصلی شدن. ( زوزنی ). با اصل و بیخ و ریشه گردیدن درخت و ثابت و راسخ شدن بیخ آن. || بااصل شدن مرد. ( ناظم الاطباء ). نژاده شدن. اصلی شدن. ( زوزنی ). || خلیفه ثابت رأی گردیدن. ( ناظم الاطباء ). || محکم رأی شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). نیکو شدن رأی کسی. ( ناظم الاطباء ).
- اصالةالرأی ؛ نیکویی آن.
و رجوع به اصالت شود.

اصالت . [ اَ ل َ ] (ع مص ) نجابت و شرافت . (فرهنگ نظام ). اصیل بودن . (اقرب الموارد). اصلی شدن . (از تاج المصادر) (آنندراج ). نجابت : و کریمتر قریش از روی اصالت نسب . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 308). || ثبات . (اقرب الموارد).
- اصالت رأی ؛ جید و نیکو بودن آن . (اقرب الموارد): پدر ما هرچند مارا ولیعهد کرده بوده ... در این آخرها.... سستی بر اصالت رائی بدان بزرگی ... دست یافت ... ما را به ری ماند. (تاریخ بیهقی ص 73). و رجوع به اصالة شود.


فرهنگ عمید

۱. با اصل بودن، اصل داشتن، اصیل بودن، ریشه دار بودن، نیک نژاد بودن.
۲. نجابت.

دانشنامه عمومی

(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) گوهرگی.


دانشنامه آزاد فارسی

اصالَت (موسیقی)(authenticity)
در موسیقی ، گرایشی که در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در اتریش و هلند آغاز شد و هدفش بازسازیِ شرایط اصیل و اولیۀ اجرا و سازبندی موسیقی قدیم برای دست یابی به ملاک های اصیل زیبایی شناختی بود. پیش گامان این حرکت اجراکنندگانی همچون نیکُلاوس هارنن کورت و گوستاو لئونهارت بودند. اصالت موجب شد که پژوهش های عملی مهمی در ویرایش و ترانویسی دست نوشته ها، ساختنِ سازها، اجرای رقص ها، آکوستیک از لحاظ معماری ، و تکنیک های آوازی صورت پذیرد و زمینه را جهت اجرای آثار آوازی به زبان اصلی فراهم آورد. این جریان با استقبال وسیعی روبه رو شده است و هم اکنون چندین گروه هم نوازیِ «اصیل» برجسته در امریکا و تقریباً در تمامی کشورهای مهم اروپای غربی و نیز در برخی کشورهای اروپای مرکزی با موفقیت به کار خود ادامه می دهند. متخصصان برجستۀ این حرکت عبارت اند از رهبران ارکستر کریستوفر هاگ وود، راجر نورینگتون ، جان الیوت گاردینر، تِرِوِر پیناک ، و نوازندگانی همچون تون کوپمان، دیوید مانرو (بادی چوبی )، آنتونی رولی (لوت )، یاپ شرودر (ویولن )، اِما کِرکبی (سوپرانو)، و فرانتس بروگِن (فلوت ).

فرهنگ فارسی ساره

نژادگی، تبارمندی، نیک نژاد


واژه نامه بختیاریکا

بُنیچِه؛ بُن چک

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن بونیش می باشد که از پهلوی بونیشتیْه گرفته شده است

این واژه تبارانه پارسى و پهلوى ست یعنى خودش پارسى نیست ولى ریشه اش را ( اصل ) تازیان ( اربان ) آن را از واژه پهلوى آسِل Asel به معناى اول ، نخست ، ابتدا برداشته و معرب نموده و ساخته اند : أصل ، اصیل ، اصالة ، اصول و . . . همتایان آن به پارسى مى شود بونیشت/بونیشBunisht
/Bunish ( پهلوى: بونیشتیهْ : اصالت ) و اِریهْ/ایریهْ irih / Erih ( پهلوى: اصالت ، نجابت ، آریایى بودن ) ، گوهر Gohar ( پهلوى: نژاد ، اصالت ، دات ) ، گوهریکیهْ Goharikih ( پهلوى: اصالت مندى ، اصیل/اصلى بودن ) ، اِرتَنیهْ Ertanih ( پهلوى : اصالت ، نجابت ) و ساخته ى
تومایش Tumayesh ( توما Tuma : پارسى باستان : اصل و ریشه + اِش ( مصدرساز ) = اصالت ، اصل مندى ) و آماتایش Amatayesh ( آماتا : پهلوى: اصیل + اِش ( مصدرساز ) = اصالت ، اشراف زادگى

پیشنهاد من واژه ی "بُن وَند یا بنوند" می باشد که به چم اصیل و ریشه دار می باشند هَمدایِشی ( ترکیبی ) از دو بخش بُن بَند یا وَند می باشد که وَند پیشوند نسبت و دارندگی و اتصال است. . . . یعنی کسی که دارای بن و ریشه می باشد

اصالت کورد

نام قطعه موسیقی ای به خوانندگی یاس و موئر

نطفه پاک

در متون حقوق به معنی عدم وابستگی میباشد


کلمات دیگر: