۱ - نظام یافتن مرتب شدن : ... جهان فضل نظامی و عالم هنر قوامی گرفت . ۲ - منظم شدن صف سربازان .
نظم یافتن به سامان شدن ٠ سامان گرفتن : سوی نشابور باید رفت تا کار ری و جبال که آشفته شده است نظام گیرد ٠ بوالحسن سیاری صاحبدیوانی ری و جبال دارد و آن کار بدو نظامی گرفته است ٠ کار نیشابور در عهد او نظامی هر چه تمامتر گرفت ٠ و قرار داد با پرویزکی چون کار او نظام گیرد خراج کی پدرانش خواستندی او نخواهد ٠ و بعد از آن در اضطراب و فترت افتاد و هیچ نظام نگرفت ٠
نظم یافتن به سامان شدن ٠ سامان گرفتن : سوی نشابور باید رفت تا کار ری و جبال که آشفته شده است نظام گیرد ٠ بوالحسن سیاری صاحبدیوانی ری و جبال دارد و آن کار بدو نظامی گرفته است ٠ کار نیشابور در عهد او نظامی هر چه تمامتر گرفت ٠ و قرار داد با پرویزکی چون کار او نظام گیرد خراج کی پدرانش خواستندی او نخواهد ٠ و بعد از آن در اضطراب و فترت افتاد و هیچ نظام نگرفت ٠