این انتساب عمل و فروش نعلین و انواع پاپوش را می رساند . نعل گری . کفش سازی . یا نعل بندی . عمل نعال که نعل بر ستور بندد .
نعالی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نعالی. [ ن ِ ] ( ص نسبی ) کفش ساز. نعلین ساز. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نِعالی شود. || ( اِ ) کفش. پااوزار. ( ناظم الاطباء ).
نعالی. [ ن ِ لی ی ] ( ع ص نسبی ) این انتساب عمل وفروش نعلین و انواع پاپوش را می رساند. ( از سمعانی ).منسوب به نِعال. نَعّال. نعلبند. نعلساز. کفش ساز.
نعالی. [ ن َع ْ عا ] ( حامص ) شغل و عمل نَعّال. نعلبندی.
نعالی. [ ن ِ لی ی ] ( ع ص نسبی ) این انتساب عمل وفروش نعلین و انواع پاپوش را می رساند. ( از سمعانی ).منسوب به نِعال. نَعّال. نعلبند. نعلساز. کفش ساز.
نعالی. [ ن َع ْ عا ] ( حامص ) شغل و عمل نَعّال. نعلبندی.
نعالی . [ ن َع ْ عا ] (حامص ) شغل و عمل نَعّال . نعلبندی .
نعالی . [ ن ِ ] (ص نسبی ) کفش ساز. نعلین ساز. (ناظم الاطباء). رجوع به نِعالی ّ شود. || (اِ) کفش . پااوزار. (ناظم الاطباء).
نعالی . [ ن ِ لی ی ] (ع ص نسبی ) این انتساب عمل وفروش نعلین و انواع پاپوش را می رساند. (از سمعانی ).منسوب به نِعال . نَعّال . نعلبند. نعلساز. کفش ساز.
کلمات دیگر: