نعره کشیدن ٠ بانگ زدن ٠
نعره برزدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نعره برزدن. [ ن َ رَ / رِ ب َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) نعره کشیدن. بانگ زدن :
یکی نعره برزد پر از خشم و کین
بزد رستم شیر را بر زمین.
یکی نعره برزد پر از خشم و کین
بزد رستم شیر را بر زمین.
فردوسی.
کلمات دیگر: