کلمه جو
صفحه اصلی

محاقله

فرهنگ فارسی

فروختن کشت سبز دانه نبسته

لغت نامه دهخدا

( محاقلة ) محاقلة. [ م ُ ق َ ل َ ] ( ع مص ) فروختن کشت سبز دانه نبسته. || فروختن کشت را با خوشه نادروده به گندم. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || زراعت کردن بر نصیب معلوم از ثلث و ربع و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || گندم در عوض کرایه زمین گرفتن ( و قد نهی عن ذلک ). ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

محاقلة. [ م ُ ق َ ل َ ] (ع مص ) فروختن کشت سبز دانه نبسته . || فروختن کشت را با خوشه ٔ نادروده به گندم . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || زراعت کردن بر نصیب معلوم از ثلث و ربع و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گندم در عوض کرایه ٔ زمین گرفتن (و قد نهی عن ذلک ). (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).


دانشنامه عمومی

شهید اول:میوه ی چیده شده محاقله: [در اصطلاح فقه] فروختن گندم در خوشه که هنوز برداشت نشده به مقداراز گندم



کلمات دیگر: