جمع ناعی است . نعاه .
نعات
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نعات . [ ن ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناعی .(یادداشت مؤلف ). نعاة. رجوع به ناعی و نعاة شود.
نعات. [ ن ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ناعی.( یادداشت مؤلف ). نعاة. رجوع به ناعی و نعاة شود.
نعاة. [ ن ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ناعی ، به معنی آن که خبر مرگ کسی را آورد. رجوع به ناعی شود.
نعاة. [ ن ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ناعی ، به معنی آن که خبر مرگ کسی را آورد. رجوع به ناعی شود.
کلمات دیگر: