کلمه جو
صفحه اصلی

زیزی

فرهنگ فارسی

عزیزی
حکایت آواز پریان

لغت نامه دهخدا

زیزی . (اِخ ) عزیزی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). رجوع به عزیزی شود.


زیزی . [ زَ زا ] (ع اِ) (از «زی ز») زمین درشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زیزاء. (اقرب الموارد). || پشته ٔ خرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بهر دو معنی رجوع به زیزاء شود.


زیزی . [ زا ] (اِخ ) موضعی است به شام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).


زیزی. [ زَ زا ] ( ع اِ ) ( از «زی ز» ) زمین درشت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زیزاء. ( اقرب الموارد ). || پشته خرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بهر دو معنی رجوع به زیزاء شود.

زیزی. [ زا ] ( اِخ ) موضعی است به شام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

زیزی. ( اِخ ) عزیزی. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ). رجوع به عزیزی شود.، زی زی. ( ع اِ ) ( از «زی ز» ) حکایت آواز پریان. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). رجوع به زیزم شود.

دانشنامه عمومی

زیزی، روستایی از توابع بخش لوداب شهرستان بویراحمد در استان کهگیلویه و بویراحمد ایران است.
این روستا در دهستان لوداب قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۵۳۴ نفر (۱۰۸خانوار) بوده است.

پیشنهاد کاربران

زی زی. الف. رجوع شود به زی زی. ب. مخففِ زی زی گولو. این امکان نیز وجود دارد که واژهٌ اخیر بر اساس واژهٌ زی زی بنا شده باشد. روشن شدن این ابهام احتیاج به تحقیق دارد.

ینی زن زلیل


کلمات دیگر: