شمشیرکش
فارسی به انگلیسی
Draw sabre!
فرهنگ فارسی
شمشیر کشنده شمشیر زن
لغت نامه دهخدا
شمشیرکش. [ ش ِ / ش َ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب م ) شمشیرکشنده. تیغکش. ( فرهنگ لغات ولف ). شمشیرزن. دلاور. جنگجو. رزم آور :
به پیروزی اندر سرت گشت کش
از آن نامداران شمشیرکش.
به رزم اندرون شیر شمشیرکش.
به پیروزی اندر سرت گشت کش
از آن نامداران شمشیرکش.
فردوسی.
جهاندار محمود خورشیدفش به رزم اندرون شیر شمشیرکش.
فردوسی.
|| ( ن مف مرکب ) با شمشیر کشیده. با تیغ آخته : شمشیرکش بر او تاخت. رجوع به ماده شمشیرزن و شمشیرکشیدن شود.پیشنهاد کاربران
Drawn Sword
کلمات دیگر: