کلمه جو
صفحه اصلی

عنایات

فرهنگ فارسی

جمع عنایت عنایتها و لطفها و احسانها

لغت نامه دهخدا

عنایات. [ ع ِ ] ( ع اِ ) ج ِ عنایت. عنایتها و لطفها و احسانها. ( ناظم الاطباء ) : امداد و عنایات از رسم مألوف نقصان نپذیرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 164 ).
اینهمه گفتیم لیک اندر بسیچ
بی عنایات خدا هیچیم هیچ.
مولوی.
رجوع به عنایت و عنایة شود.

پیشنهاد کاربران

عنایات:
دکتر فروزان فر در مورد " عنایات" می نویسد : ( ( عنایات جمع عنایت است به فتح و کسر اول که در لغت به معنی اهتمام و توجه می آید و نزد حکما مرادف است با قضا و بعضی گفتند عنایت علم خداست به هر یک از موجودات به صورتی که هر چیز دارای اسباب و وسایلی باشد که شرط وصول آن به کمال مطلوب است بنابراین قضا از نوع علم اجمالی و عنایت از جنس علم تفصیلی است. ) )
" چون عنایاتت بود با ما مقیم
کی بود بیمی از آن دزد لئیم"
( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ هشتم ، 1375 . ص 177 )


مراحم. [ م َ ح ِ ] ( ع اِ ) مهربانیها. ج ِ مرحمت. ( غیاث اللغات ) . رجوع به مرحمة و مرحمت شود : و مراحم حضرت صاحبقرانی شامل حال همگان گشته. ( ظفرنامه ٔ یزدی، از فرهنگ فارسی معین ) .
- ارباب مراحم و اشفاق ؛ مردمان مهربان و مشفق. ( ناظم الاطباء ) .


کلمات دیگر: