کلمه جو
صفحه اصلی

ذوبحرین

فرهنگ فارسی

شعری که از صنایع لفظیه صنعت تلون دارد .
( اسم ) شعری که در آن صفت تلون باشد متلون ملون .

فرهنگ معین

(بَ رَ ) [ ع . ] (اِمر. ) نک ذوالبحرین .

لغت نامه دهخدا

ذوبحرین. [ ب َ رَ ] ( ع ص مرکب ) شعری که از صنایع لفظیة صنعت تلوّن دارد.

فرهنگ عمید

در بدیع، شعری که در دو بحر از بحور عروضی خوانده شود، مانند این شعر: بیاض عارض تو در سواد طرۀ پرخم / به سان غرۀ روز است طالع از شب پرچم. که هم در بحر مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن و هم به بحر مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن خوانده می شود، ملون، ذووزنین.

دانشنامه آزاد فارسی

ذوالنون
رجوع شود به:یونس (قرن ۷پ م)


کلمات دیگر: