کلمه جو
صفحه اصلی

زانوزده

فرهنگ فارسی

بادب نشسته و کرنش کرده

لغت نامه دهخدا

زانوزده. [ زَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) به ادب نشسته و کورنش کرده. ( ناظم الاطباء ).
- زانوزده. اسب کشیدن ؛ اسب پیش آوردن به تعظیم چنانکه معهود ترکان است. ( آنندراج ) .

دانشنامه عمومی

مختصات: ۱۷h ۰۰m ۰۰s٬ +۳۰° ۰۰′ ۰۰″
کتاب صورت های فلکی نوشته دکتر گری مکلر
زانوزَده یا هرکول (معادل عربی جاثی، معادل انگلیسی Hercules) یکی از صورت های فلکی است.
زانوزده پیکر آسمانی بسیار بزرگی است که شکل خاصی ندارد و پیدا کردن آن دشوار است.
هرکول یکی از صورت های فلکی آغازین است که احتمالاً نام گذاری آن در ارتباط با قهرمانان و پهلوانانی مانند گیل گمش سومری می باشد.

دانشنامه آزاد فارسی



کلمات دیگر: