کلمه جو
صفحه اصلی

زبانیه

فرهنگ فارسی

۱ - سرکشان متمردان . ۲ - مردم سخت و درشت . ۳ - سرهنگان سلطانان . ۴ - ( اسم ) بعضی از ملائکه را بدین نام خوانده اند بسبب آنکه دوزخیان را به دوزخ رانند : فرشتگان شکنجه نگاهبانان دوزخ .
کسانی که مردم را میرانند مردم سخت و درشت سرهنگان سلطان دوزخیان

فرهنگ معین

(زَ یَ یا یِ ) [ ع . زبانیة ] (اِ. ) جِ زبنیه . ۱ - سرکشان . ۲ - مردم سخت و درشت . ۳ - سرهنگان . ۴ - بعضی از ملائکه را بدین نام خوانده اند به سبب آن که دوزخیان را به دوزخ رانند.

لغت نامه دهخدا

زبانیه. [ زَ ی َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ زبنیة و زبنی ، کسانی که مردم را میرانند. ( از لسان العرب ). ج ِ زبنیة. ( ناظم الاطباء ). ج ِ زبانیة و زبان و زابن و زبنی است. ( فرهنگ نظام ). ج ِ زبنیة. ( ترجمان علامه جرجانی ص 54 ). || مردم سخت. ( آنندراج ). مردان سخت. ( قطر المحیط ) ( تاج العروس ). مردم سخت و درشت. ( آنندراج ). مردمان سخت و درشت.( فرهنگ نظام ). ج ِ زِبنیَة، دیو سرکش. واحد آن زبانی یا زابِن است یا زِبنی . ( از منتهی الارب ). ج ِ زبنیة، متمرد از آدمی و پری. ( تاج العروس ) ( قطر المحیط ). دیو سرکش. ( آنندراج ). دیوان سرکش. ( فرهنگ نظام ). || سرهنگان سلطان. ( منتهی الارب ). شرطی. ( قطر المحیط ) ( تاج العروس ). سرهنگ. ( آنندراج ). سرهنگان سلطان. ( فرهنگ نظام ). || دوزخبان. ( منتهی الارب ). فریشتگان دوزخ. ( دهار ). زبنیه ؛ فریشته عذاب. الزبانیه جماعة. ( دهار ). دوزخ بانان. واحده زبان و زابنه و زبنی و جمله از زبن اند بمعنی دفع. ( مهذب الاسماء ). ج ِ زبنیة. دوزخ بانان. ( مجمل اللغة ) ( آنندراج ). موکلان دوزخ. ج ِ زبنی است. ( غیاث اللغات ). برخی از ملائکه از آنروی زبانیه نام یافته اند که دوزخیان را در آتش می افکنند . قتاده در تفسیر آیت «فلیدع نادیه ، سندع الزبانیة» گوید: زبانیه در زبان عرب شرطگان اند . فراء گوید زبانیه ( یعنی دوزخبانان ) با دست و پا کار میکنند و از این روی نیرومندترند. زجاج گوید زبانیه غلاظ و شداداند ، یعنی همان فریشتگانی که در آیت دیگر بدین گونه یاد شده اند: «علیها ملائکة غلاظ شداد» . ( از لسان العرب ) :
ای اعتقادنه زن و ده یار مصطفات
از نوزده زبانیه حرز امان شده.
خاقانی.
سلاح کار خود اینجا ز بی زبانی ساز
که بی زبانی دفع زبانیه است آنجا.
خاقانی.
در این بودم که آن ظالم بی باک چون زبانیه از در درآمد. ( سندبادنامه ص 209 ). فرمود تا پنج مغول دررود، گفت صحبت پنج زبانیه نمیخواهم و دو سه بیت از قصیده ای میخواند. ( تاریخ رشیدی ).

فرهنگ عمید

مالک دوزخ، دوزخبان.

دانشنامه آزاد فارسی

زَبانِیه
در قرآن، دوزخبانان یا عملۀ عذاب دوزخ. این نام در قرآن یک بار آمده است (علق، ۱۸). گویند از آن جهت زبانیه نام یافته اند که دوزخیان را در آتش می افکنند (برخی محققان اصل این کلمه را «زبانۀ» فارسی می دانند.) زبانیه در زبان عربی جدید، به معنی پلیس است. نیز ← جهنم


کلمات دیگر: