( صفت ) قدح خوار میگسار .
قدح نوش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قدح نوش. [ ق َ دَ ] ( نف مرکب ) قدح خوار. میگسار :
واگذارش که به خون جگر خود سازد
کیست صائب که به بزم تو قدح نوش شود.
واگذارش که به خون جگر خود سازد
کیست صائب که به بزم تو قدح نوش شود.
صائب ( ازآنندراج ).
کلمات دیگر: