کنایه از پیموده شدن نورالدین ظهوری راست .
طناب خوردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
طناب خوردن. [ طَ خوَرْ / خُرْ ] ( مص مرکب ) کنایه است از پیموده شدن. نورالدین ظهوری راست :
بمباحث چو تخم کارد دماغ ؟
سینه از آه غم طناب خورد.
بمباحث چو تخم کارد دماغ ؟
سینه از آه غم طناب خورد.
( از آنندراج ).
کلمات دیگر: