کلمه جو
صفحه اصلی

فرشی

فرهنگ فارسی

حسن بن حسین بن عتیق مکنی به ابو محمد از احمد بن حسن المقری روایت کند و ابوالقاسم سعد بن علی زنجانی و جز او را از وی روایت است .

لغت نامه دهخدا

فرشی. [ ف َ] ( ص نسبی ) در تداول فارسی زبانان ، زمینی. ارضی. مقابل عرشی. ( یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به فرش شود.

فرشی. [ ف َ ] ( اِ ) نوعی از چپق. ( ناظم الاطباء ).

فرشی. [ ف ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به فرش. ( سمعانی ).

فرشی. [ ف ُ ] ( اِخ ) حسن بن حسین بن عتیق ، مکنی به ابومحمد. از احمدبن حسن المقری روایت کند و ابوالقاسم سعدبن علی زنجانی و جز او را از وی روایت است. ( اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 206 ).

فرشی . [ ف َ ] (اِ) نوعی از چپق . (ناظم الاطباء).


فرشی . [ ف َ] (ص نسبی ) در تداول فارسی زبانان ، زمینی . ارضی . مقابل عرشی . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به فرش شود.


فرشی . [ ف ُ ] (اِخ ) حسن بن حسین بن عتیق ، مکنی به ابومحمد. از احمدبن حسن المقری روایت کند و ابوالقاسم سعدبن علی زنجانی و جز او را از وی روایت است . (اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 206).


فرشی . [ ف ُ ] (ص نسبی ) منسوب به فرش . (سمعانی ).



کلمات دیگر: