گاو و گوسپند که دندان شش سالگی افکنده باشد
صلغ
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
صلغ. [ ص ُل ْ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ صالغ، گاو و گوسفند که دندان شش سالگی افکنده باشد. ( منتهی الارب ). رجوع به صالغ شود. || پشه سرخ. ( منتهی الارب ).
صلغ. [ ص َ ] ( ع مص ) دندان افکندن گوسپند در شش سالگی یا در پنجم درآمدن یا در ششم. ( منتهی الارب ).
صلغ. [ ص َ ] ( ع مص ) دندان افکندن گوسپند در شش سالگی یا در پنجم درآمدن یا در ششم. ( منتهی الارب ).
صلغ. [ ص َ ] (ع مص ) دندان افکندن گوسپند در شش سالگی یا در پنجم درآمدن یا در ششم . (منتهی الارب ).
صلغ. [ ص ُل ْ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صالغ، گاو و گوسفند که دندان شش سالگی افکنده باشد. (منتهی الارب ). رجوع به صالغ شود. || پشه ٔ سرخ . (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: