کلمه جو
صفحه اصلی

صلفحاد

فرهنگ فارسی

یکی از اجداد منسی است که در دشت فوت کرده جز چند دختر از او باقی نماند

لغت نامه دهخدا

صلفحاد. [ ] ( اِخ ) ( بکر ) یکی از اجداد منسی است که در دشت فوت کرده جز چند دختر از او باقی نماند، علیهذا امر شد که همان دختران وارث او شوند. در صورتی که خود را به خارج از سبط خود تزویج ننمایند ( سفر اعداد 26:33، 27، 1، 7 و 36:2، 6، 10، 11؛ صحیفه یوشع17:3؛ اول تواریخ ایام 7:15 ). ( قاموس کتاب مقدس ).


کلمات دیگر: