کلمه جو
صفحه اصلی

طنبار

فرهنگ فارسی

( اسم ) تنبور . جمع : طنابیر یا طنبور ترکی . یکی از آلات زهی و آن سازی بود که کاسه و سطح آن کوچکتر از کاسه و سطح طنبور شروانیان بود یا طنبور شروانی . یکی از آلات زهی که به سطح آن بلند و بر روی دو وتر می بستند و بر ساعد آن پرده ها قرار می گرفت . یا طنبور میزانی . طنبور بغدادی دراز گردن .
طنبور سازیست معروف معرب دنبره یعنی دنب بره جهت شباهت آن بدم بره.

لغت نامه دهخدا

طنبار. [ طِم ْ ] ( معرب ، اِ ) طنبور. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( المعرب ). سازی است معروف ، معرب دنبره ، یعنی دنب بره جهت شباهت آن به دم بره. ( منتخب اللغات ). دریج. ( السامی ).


کلمات دیگر: