عازم شدن قصد کردن
عزم افتادن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
عزم افتادن. [ ع َ اُ دَ ] ( مص مرکب ) عزم فتادن. عازم شدن. قصد کردن :
نه پایه قدر او ز نهم آسمان گذشت
هرگاه عزم او بسوی آسمان فتاد.
نه پایه قدر او ز نهم آسمان گذشت
هرگاه عزم او بسوی آسمان فتاد.
علی خراسانی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: