چرت , خواب نيمروز , چرت زدن , خواب , پرز
غفوه
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
( غفوة ) غفوة. [ غ َف ْ وَ ] ( ع ، اِ ) اسم مرت از غَفْوْ در حالت مصدری.یکبار به خواب شدن یا چرت زدن. ( از اقرب الموارد ). چرت. خواب سبک. ج ، غَفَوات. ( دزی ج 2 ص 219 ). || یکبار برآمدن چیزی بر آب. ( از اقرب الموارد ). || پشته بلند که آب برآن نرود. زُبیَة. ( اقرب الموارد ). رجوع به غَفْوْ شود. || مغاکی که در بلندی جهت شکار شیر کنند. ( ناظم الاطباء ).
غفوة. [ غ َف ْ وَ ] (ع ، اِ) اسم مرت از غَفْوْ در حالت مصدری .یکبار به خواب شدن یا چرت زدن . (از اقرب الموارد). چرت . خواب سبک . ج ، غَفَوات . (دزی ج 2 ص 219). || یکبار برآمدن چیزی بر آب . (از اقرب الموارد). || پشته ٔ بلند که آب برآن نرود. زُبیَة. (اقرب الموارد). رجوع به غَفْوْ شود. || مغاکی که در بلندی جهت شکار شیر کنند. (ناظم الاطباء).
دانشنامه عمومی
پینکی و خواب سبک
کلمات دیگر: