کلمه جو
صفحه اصلی

روشن فکری

فارسی به انگلیسی

enlightenment

مترادف و متضاد

enlightenment (اسم)
روشن فکری

فرهنگ فارسی

عمل و حالت روشن فکر
صفت روشن فکر . تجدد خواهی

لغت نامه دهخدا

روشن فکری. [ رَ / رُو ش َ ف ِ ] ( حامص مرکب ) عمل و حالت روشن فکر. ( فرهنگ فارسی معین ). صفت روشن فکر. تجددخواهی. نوگرایی. و رجوع به روشن فکر شود.

دانشنامه عمومی

روشن فکری یا روشن اندیشی (به انگلیسی: intellectualism، به فرانسوی: intellectuelité، و به لاتین: intelligere)، اصطلاحی است که در اصل به معنی تفکیک دو چیز از همدیگر است؛ به همین دلیل، به عنوان روح انتقادگرا و ممیز شناخته می شود.
جنبش روشنفکری ایران
صداقت روشنفکری
با جمع بندی تعریف های متعارض ارائه شده در رابطه با روشنفکری، نمی توان گزاره یا گزاره هایی جامع و مانع را برای تعریف مفهوم روشنفکری ارائه داد؛ اما، به طور کلی، می توان گفت که روشنفکری Intellectualism، به معنی مکتب تفکیک دو امر از همدیگر است. به همین دلیل، روشنفکری، به عنوان روح ممیز و انتقادی، شناخته می شود. همچنین، از روشنفکری، به فلسفه اصالت هوش و قریحه یاد می گردد. این فلسفه، معتقد است که علم ناشی از عقل است یا ساده تر اینکه علم را فقط، به وسیله قریحه یا هوش می توان به دست آورد. به طور کلی، اگر بخواهیم که واژه روشنفکر را تفسیر کنیم، گفته می شود که روشنفکران، کسانی هستند که اهل قضاوت عقلی و سنجش گرانه در امور هستند. به طور خلاصه، روشنفکری غربی، مکتبی است بر اساس سه اصل روش علمی (بیکن و دکارت)، رفاه و خوشبختی (مور) و فایده انگاری (بنتام).
به طور کلی با ارائه سنتزی از تمام تعریفات متعارض در رابطه با روشنفکر می توان آن را چنین بیان داشت. روشنفکر از طبقه تحصیل کردگانی در جامعه است که با دغدغه های انسانی، اجتماعی، ارزشی، فرهنگی و سیاسی اقدام به موضع گیری در مباحث و مسائل حساس و مهم جامعه خویش و جامعه جهانی می کنند.روشنفکر نسبت به مسائل جامعه خودی و جامعه جهانی و نیز نسبت به آرمان ها و بایسته ها احساس مسئولیت و تعهد می کند.بطور کل می توان_ روشنفکر_ را بدین صورت تعریف نمود فردی که حداقل ۵۰ سال از هموطنان و یا افراد جامعه جهانی جلوتر باشد
جریان روشنفکری در قرون وسطی (سده های میانی میانه)، پا گرفت. دانشگاه های آن دوره، محل تحصیل کسانی بوده که به طور نسبی، از طبقۀ حاکم فئودال، مستقل بودند.


کلمات دیگر: