کلمه جو
صفحه اصلی

سرویس کردن

فارسی به انگلیسی

service, to service (as a motor car)

to service (as a motor car)


service


مترادف و متضاد

service (فعل)
تعمیر کردن، سرویس کردن، روبراه ساختن، ماشینیراتعمیر وروغن کاری کردن


کلمات دیگر: