کلمه جو
صفحه اصلی

نقشبندی

فارسی به انگلیسی

design

فرهنگ فارسی

نام یکی از سلسله های صوفیه اتباع خواجه محمد نقشبند . طریقه نقشبند در هند و چین ترکستان ترکیه جاوه و نیز در ایران در کردستان و همچنین در کردستان عراق پیروانی دارد . کتاب [ رشحات عین الحیات ] تالیف علی بن حسین واعظ کاشفی در مناقب مشایخ نقشبندیه و آداب و طریقت ایشان است و این کتاب را شیخ محمد مراد بن عبدالله قازانی از فارسی بعربی ترجمه کرده است.
۱ - نقاشی . ۲ - گلدوزی : و در کارخانه قریحت نقش بندی دیبای سخن زیبا کردند . ۳ - زر دوزی . ۴ - تمهید امور توطئه : با صابت فکر و صدق فراست و نقش بندی و حیلت گری موصوف بود . ۵ - منسوب بفرقه نقشبند .
نقشبندیه ٠ نام یکی از سلسله های صوفیه است که منسوب و پیرو خواجه محمد بهائ الدین نقشبنداند .

لغت نامه دهخدا

نقشبندی. [ ن َ ب َ ] ( حامص مرکب ) صنعت نقاشی و زردوزی و گلدوزی. ( ناظم الاطباء ). نگارگری. نقاشی. ( یادداشت مؤلف ). عمل نقشبند. رجوع به نقشبند شود : چین بن یافث... نقشبندی و جامه ها بافتن مردم را بیاموخت. ( مجمل التواریخ ).
شعری به خوش خیالی چون چاشنی وصل
کلکی به نقشبندی چون صورت خیال.
مجد همگر.
ببین در آینه جام نقشبندی غیب
که کس به یاد ندارد چنین عجب زمنی.
حافظ.
- نقشبندی کردن ؛ نقاشی کردن. زینت دادن. به نقش و نگار آراستن. مجسم و مصور کردن :
معانی را بدو ده سربلندی
سعادت را بدو کن نقشبندی.
نظامی.
پادشاهی نه به دستور کند یا گنجور
نقشبندی نه به شنگرف کند یا زنگار.
سعدی.

نقشبندی. [ ن َ ب َ ] ( اِخ ) نقشبندیه.نام یکی از سلسله های صوفیه است که منسوب و پیرو خواجه محمد بهاءالدین نقشبنداند. رجوع به نقشبند شود.

نقشبندی . [ ن َ ب َ ] (اِخ ) نقشبندیه .نام یکی از سلسله های صوفیه است که منسوب و پیرو خواجه محمد بهاءالدین نقشبنداند. رجوع به نقشبند شود.


نقشبندی . [ ن َ ب َ ] (حامص مرکب ) صنعت نقاشی و زردوزی و گلدوزی . (ناظم الاطباء). نگارگری . نقاشی . (یادداشت مؤلف ). عمل نقشبند. رجوع به نقشبند شود : چین بن یافث ... نقشبندی و جامه ها بافتن مردم را بیاموخت . (مجمل التواریخ ).
شعری به خوش خیالی چون چاشنی وصل
کلکی به نقشبندی چون صورت خیال .

مجد همگر.


ببین در آینه ٔ جام نقشبندی غیب
که کس به یاد ندارد چنین عجب زمنی .

حافظ.


- نقشبندی کردن ؛ نقاشی کردن . زینت دادن . به نقش و نگار آراستن . مجسم و مصور کردن :
معانی را بدو ده سربلندی
سعادت را بدو کن نقشبندی .

نظامی .


پادشاهی نه به دستور کند یا گنجور
نقشبندی نه به شنگرف کند یا زنگار.

سعدی .



دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نقشبندی (ابهام زدایی). نقشبندی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • امیراحمد بخاری نقشبندی، از صوفیان مؤثر در تأسیس طریقه نقشبندیّه در عثمانی• داود بن سلیمان بغدادی نقشبندی، ادیب، دانشمند و متصوّف قرن سیزدهم• محمدابراهیم خلیل الله بدخشانی نقشبندی، از مشایخ صوفیه قرن یازدهم و دوازدهم• تاج الدین بن زکریا عبشمی نقشبندی، نوادۀ سلطان عثمانی، صوفی مشهور و از مشایخ سلسلۀ نقشبندیۀ هند
...

پیشنهاد کاربران

نقش بندی : نگارگری .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 462 ) .


کلمات دیگر: