کلمه جو
صفحه اصلی

حاما سوقی

فرهنگ فارسی

گیاهی است باندازه یک بدست بر زمین پهن شود و شاخهای آن از پنج نگذرد

لغت نامه دهخدا

حاماسوقی. ( اِ ) گیاهی است به اندازه یک بدست بر زمین پهن شود و شاخه های آن از پنج نگذرد، از ریشه ای به ضخامت یک انگشت برآید، و برگهای آن کوچک و گل آن سفید و بر شاخه های وی میوه ای چون فلفل باشد که چون بکنند رطوبتی شیرمانند از آن برآید. و آن خشک و گرم است در اول. برای عقرب گزیدگی آشامیدن و ضماد آن تجربه نیکو داده و ریختن آن دررحم زن مصلح آنست. ( تذکره ضریر انطاکی ج 1 ص 116 ).


کلمات دیگر: