حاوی بودن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
در برداشتن
لغت نامه دهخدا
حاوی بودن. [ دَ ]( مص مرکب ) مشتمل بودن. گنجیده بودن. در بر داشتن.
پیشنهاد کاربران
The technique, the brush strokes. Each bears his signature
تکنیک ش و حرکات قلم ( مو ) . هر کدام در بر دارنده ( حاوی ) امضای او است
تکنیک ش و حرکات قلم ( مو ) . هر کدام در بر دارنده ( حاوی ) امضای او است
در بر گرفتن
متضمن بودن
کلمات دیگر: