کلمه جو
صفحه اصلی

حامضی

عربی به فارسی

تشکيل دهنده ء اسيد , اسيد دار , اسيدي


لغت نامه دهخدا

حامضی. [ م ِ ] ( اِخ ) ابوالقاسم عبداﷲبن محمدبن اسحاق بن یزیدبن نصربن مهران مروزی حامضی ، معروف به حامض. وی مروزی الاصل بود وبه بغداد سکنی گزید و از حسن بن ابی الربیع جرجانی و ابویحیی محمدبن سعید عطار و سعدان بن نصر، و یوسف بن محمدبن صاعد و حلق ( ؟ )بن محمد واسطی کردوس ، و ابوامیةمحمدبن ابراهیم طرطوسی ، و ابوعرف مروزی روایت شنید و از جحدربن حرب فقط یک حدیث روایت دارد. و علی بن عبدالعزیزبن مردک ، و ابوعمربن حیویةالخزاز، و ابوبکر ابهری فقیه ، و ابوالحسن دارقطنی ، و معافا ابن زکریا جریری و احمدبن فرج بن حجاج از وی روایت کنند. او به رمضان سال 329 هَ. ق. درگذشت. ( سمعانی ورق 152الف ).


کلمات دیگر: