کلمه جو
صفحه اصلی

جام گردیدن

فرهنگ فارسی

جام می بدور در آمدن

لغت نامه دهخدا

جام گردیدن. [ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) جام می به دور درآمدن. دست به دست گردیدن جام :
فلک امشب به کام رند دردآشام میگردد
عسس گو خواب راحت کن که امشب جام میگردد.
فغفور لاهیجی ( از ارمغان آصفی ).


کلمات دیگر: