کلمه جو
صفحه اصلی

حانه

عربی به فارسی

ميل , ميله , شمش , تير , نرده حاءل , مانع , جاي ويژه زنداني در محکمه , وکالت , دادگاه , هيلت وکلا ء , ميکده , بارمشروب فروشي , ازبين رفتن(ادعا) رد کردن دادخواست , بستن , مسدودکردن , بازداشتن , ممنوع کردن , بجز , باستنثاء , بنداب , مغازه خواربار يامشروب فروشي , خورجين , مسافرخانه , مهمانخانه , کاروانسرا , منزل , در مسافرخانه جادادن , مسکن دادن , ميخانه ادمي که از اين ميخانه بان ميخانه برود , خمار , ميخانه


فرهنگ فارسی

نقطه و محلی است در حدود خابور و نصیبین که آب هرماس از آن میگذرد

لغت نامه دهخدا

( حانة ) حانة. [ ن َ ]( معرب ، اِ ) معرب خانه. || دکان می. ( منتهی الارب ). دکان می فروش. ( مهذب الاسماء ). خانه خَمّار.میخانه. ( زمخشری ). دکان خمار و غیر او. میکده. خراب گاه. دکان شراب. ج ، حانات. ( زمخشری ) ( منتهی الارب ).

حانة. [ حان ْ ن َ ] ( ع ص ) نعت فاعلی مؤنث از حنین. || ناقه که از جدایی بچه خود بنالد. || ناقة: ما له حانة و لا آنة؛ او را نه ناقه ونه گوسفند است ؛ ای لا ناقة و لا شاة. ( منتهی الارب ).

حانة. [ ن َ ] ( اِخ ) نقطه و محلی است در حدود خابور و نصیبین ، که آب هرماس از آن می گذرد. رجوع به نزهةالقلوب ص 226 شود.

حانة. [ حان ْ ن َ ] (ع ص ) نعت فاعلی مؤنث از حنین . || ناقه که از جدایی بچه ٔ خود بنالد. || ناقة: ما له حانة و لا آنة؛ او را نه ناقه ونه گوسفند است ؛ ای لا ناقة و لا شاة. (منتهی الارب ).


حانة. [ ن َ ] (اِخ ) نقطه و محلی است در حدود خابور و نصیبین ، که آب هرماس از آن می گذرد. رجوع به نزهةالقلوب ص 226 شود.


حانة. [ ن َ ](معرب ، اِ) معرب خانه . || دکان می . (منتهی الارب ). دکان می فروش . (مهذب الاسماء). خانه ٔ خَمّار.میخانه . (زمخشری ). دکان خمار و غیر او. میکده . خراب گاه . دکان شراب . ج ، حانات . (زمخشری ) (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: