کلمه جو
صفحه اصلی

ثماله

فرهنگ فارسی

لقب عوف بن اسلم که پدر باطنی است و او را ثماله لقب دادند چون قوم خود را اطعام کرد و شیر با سر شیر آن نوشانید

لغت نامه دهخدا

ثمالة. [ ث ُ ل َ ] (ع اِ) بقیه ٔ آب و طعام در شکم . || باقی آب در تک حوض و خنور. || کف شیر. سر شیر. || لیف سرسبوی . ج ، ثُمال .


( ثمالة ) ثمالة. [ ث ُ ل َ ] ( ع اِ ) بقیه آب و طعام در شکم. || باقی آب در تک حوض و خنور. || کف شیر. سر شیر. || لیف سرسبوی. ج ، ثُمال.

ثمالة. [ ث ُ ل َ ] ( اِخ ) لقب عوف بن اسلم که پدر بطنی است و او را ثمالة لقب دادند چون قوم خود را اطعام کرد و شیر با سر شیر آن نوشانید.

ثمالة. [ ث ُ ل َ ] (اِخ ) لقب عوف بن اسلم که پدر بطنی است و او را ثمالة لقب دادند چون قوم خود را اطعام کرد و شیر با سر شیر آن نوشانید.



کلمات دیگر: