کلمه جو
صفحه اصلی

چاشنی فرمودن

فرهنگ فارسی

امر به چشیدن کردن . چاشنی گیر را به چشیدن طعامی فرمان دادن . قبل از خوردن غذا کسیرا به امتحان کرد طعام وا داشتن .

لغت نامه دهخدا

چاشنی فرمودن. [ ف َ دَ ] ( مص مرکب ) امر به چشیدن کردن. چاشنی گیر را به چشیدن طعامی فرمان دادن. قبل از خوردن غذا کسی را به امتحان کردن طعام واداشتن : دیگری گفت گناه از صاحب ضیافت است که چاشنی نفرمود [ شیر بزهر افعی آلوده را ] و میان مضر و نافع فرق نکرد. ( سندبادنامه ).


کلمات دیگر: