نام قصبه ایست از توابع کابل .
چاریک کار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چاریک کار. [ چارْ ی َ / ی ِ ] ( نف مرکب ) چاریک کارنده. چهاریک کار. زارع که از حاصل چهاریک برمیدارد. دهقانی که طبق معمول بعضی از مناطق کشاورزی ایران از بذری که میکارد چهاریک سهم برمیدارد.
چاریک کار. [ ی َ ] ( اِخ ) نام قصبه ای است از توابع کابل.( برهان ذیل معنی چاریک ) ( آنندراج در معنی چاریک ).
چاریک کار. [ ی َ ] ( اِخ ) نام قصبه ای است از توابع کابل.( برهان ذیل معنی چاریک ) ( آنندراج در معنی چاریک ).
چاریک کار. [ چارْ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) چاریک کارنده . چهاریک کار. زارع که از حاصل چهاریک برمیدارد. دهقانی که طبق معمول بعضی از مناطق کشاورزی ایران از بذری که میکارد چهاریک سهم برمیدارد.
چاریک کار. [ ی َ ] (اِخ ) نام قصبه ای است از توابع کابل .(برهان ذیل معنی چاریک ) (آنندراج در معنی چاریک ).
کلمات دیگر: