کلمه جو
صفحه اصلی

ثنائی

عربی به فارسی

دوطرفه , دوجانبه , متقارن الطرفين , دوکناري , دودويي , دوتايي , همزاد , دو واحدي


فرهنگ فارسی

( صفت ) کلم. دوحرفی .
شاعری از مردم ایران و او را منظومه ایست بنام باغ ارم و شاید همان ثنائی سابق الذکر است

کلمه دو حرفی

لغت نامه دهخدا

ثنائی . [ ث َ ] (ص نسبی ) لفظ دوحرفی (؟) (غیاث اللغة). || دندان ثنائی . هر دو دندان پیشین . (غیاث اللغة).


ثنائی . [ ث َ] (اِخ ) حسین بن غیاث الدین (خواجه ...) یکی از شعرای ایران . او به زمان اکبر شاه بهندوستان هجرت کرد و در1196 هَ . ق . درگذشت . او را به فارسی دیوانی است .


ثنائی . [ ث ُ ] (ع ص نسبی ) دوحرفی . لفظ دو حرفی .


ثنائی . [ث َ ] (اِخ ) شاعری از مردم ایران و او را منظومه ای است بنام باغ ارم و شاید همان ثنائی سابق الذکر است .


ثنائی. [ ث َ ] ( ص نسبی ) لفظ دوحرفی ( ؟ ) ( غیاث اللغة ). || دندان ثنائی. هر دو دندان پیشین. ( غیاث اللغة ).

ثنائی. [ ث ُ ] ( ع ص نسبی ) دوحرفی. لفظ دو حرفی.

ثنائی. [ ث َ ] ( اِخ ) نام دو تن از شعرای عثمانی است یکی از آن دو از مردم مغنیسا است که ملازمت خدمت شهزاده سلطان مصطفی میکرد و سپس در معیت سلطان مصطفی به آماسیه رفت و او را بر کتاب المقصود فی التصریف امام اعظم شرحی است و این بیت او راست :
خط رخساری غمندن اولدم اول سنگین دلگ
اهل درد ایتسون غبار جسم زردم مرده سنگ.
و دومین از اهل بالیکسر و نامش محمد است و قضای محلی داشته است و او را دیوانی و منظومه ای بنام روضةالأبرار است بترکی و این بیت او راست :
اویاتمز شمع اقبالم گورنمز اول قمر طلعت
بنی بوقاره گونلرده قویان بخت سیاهمدر.
( قاموس الاعلام ).

ثنائی. [ ث َ ] ( اِخ ) حسین بن عنایت ( خواجه... ) یکی از شعرای ایران. او در عهد سلاطین صفوی ملازمت خدمت ابراهیم میرزا داشت و دارای دیوانی است و بیت ذیل او راست :
زمان بی مهر و گیتی دشمن و دلدار مستغنی
مرا بر آرزوهای ثنائی خنده می آید.
( قاموس الاعلام ).

ثنائی. [ ث َ] ( اِخ ) حسین بن غیاث الدین ( خواجه... ) یکی از شعرای ایران. او به زمان اکبر شاه بهندوستان هجرت کرد و در1196 هَ. ق. درگذشت. او را به فارسی دیوانی است.

ثنائی. [ث َ ] ( اِخ ) شاعری از مردم ایران و او را منظومه ای است بنام باغ ارم و شاید همان ثنائی سابق الذکر است.

ثنائی . [ ث َ ] (اِخ ) حسین بن عنایت (خواجه ...) یکی از شعرای ایران . او در عهد سلاطین صفوی ملازمت خدمت ابراهیم میرزا داشت و دارای دیوانی است و بیت ذیل او راست :
زمان بی مهر و گیتی دشمن و دلدار مستغنی
مرا بر آرزوهای ثنائی خنده می آید.

(قاموس الاعلام ).



ثنائی . [ ث َ ] (اِخ ) نام دو تن از شعرای عثمانی است یکی از آن دو از مردم مغنیسا است که ملازمت خدمت شهزاده سلطان مصطفی میکرد و سپس در معیت سلطان مصطفی به آماسیه رفت و او را بر کتاب المقصود فی التصریف امام اعظم شرحی است و این بیت او راست :
خط رخساری غمندن اولدم اول سنگین دلگ
اهل درد ایتسون غبار جسم زردم مرده سنگ .
و دومین از اهل بالیکسر و نامش محمد است و قضای محلی داشته است و او را دیوانی و منظومه ای بنام روضةالأبرار است بترکی و این بیت او راست :
اویاتمز شمع اقبالم گورنمز اول قمر طلعت
بنی بوقاره گونلرده قویان بخت سیاهمدر.

(قاموس الاعلام ).



فرهنگ عمید

ویژگی کلمۀ دوحرفی، دارای دو حرف.

پیشنهاد کاربران

از کلمه ثنا به معنی ستایش کسی یا چیزی

معنی ثنایی این است که یک دکلمه گفتن

فحش دادن کسی


کلمات دیگر: