کلمه جو
صفحه اصلی

تارمداز

فرهنگ فارسی

یکی از امرای ترک معاصر غازان خان .

لغت نامه دهخدا

تارمداز. [ ] ( اِخ ) یکی از امرای ترک ، معاصر غازان خان : و اباقاخان سالجوق خاتون را با جانب دماوند می گردانید و غازان را نیز با وی بازگردانید و با سجوبخشی ( کذا ) پدر امیر تارمداز و توکال تی مادرش را طلب فرمود که مرا اعتماد کلی بر شماست و غازان را بفرزندی بشما می سپارم و باوق بخش ختایی نیز با شما باشد و با سلجوق بهم به یایلاغ دماوند تا حظ نیکو کند... ( تاریخ غازانی چ کارل یان ص 10 ). رجوع به تارمتاز شود.


کلمات دیگر: