به قیر اندودن و مالیدن کشتی و ستور و جز آن
تقییر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تقییر. [ ت َ ] ( ع مص ) به قیر بیندودن. ( زوزنی ). قیر اندودن و مالیدن کشتی و ستور و جز آن را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به قیر شود.
کلمات دیگر: