خوب مغزی خوش باطنی
خوش مغزی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خوش مغزی. [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] ( حامص مرکب ) خوب مغزی. خوش باطنی. مقابل خوش ظاهری :
به خوش مغزی به از بادام تر بود
به شیرین استخوانی نیشکر بود.
به خوش مغزی به از بادام تر بود
به شیرین استخوانی نیشکر بود.
نظامی.
کلمات دیگر: