کلمه جو
صفحه اصلی

دورجه کردن

فرهنگ فارسی

دور جستن . دور جهیدن .

لغت نامه دهخدا

دورجه کردن. [ ج َه ْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دور جستن. دور جهیدن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به دور جستن و دورخیز کردن شود.


کلمات دیگر: