ناکام شدن

(مصدر ) ۱ - برخلاف خواست ومیل شخص شدن : چو ایران و نیران به ما رام شد همه کام بهرام ناکام شد . ۲ - کامیاب نشدن محروم ماندن : کس همچو من از زمانه ناکام نشد ناکام کسی چومن زایام نشد. ( رفیق اصفهانی )

ناکام شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) برخلاف میل شدن. نه به دلخواه شدن. نه به کام و به وفق مراد شدن. مطابق میل و به دلخواه نشدن :
چو ایران و نیران به ما رام شد
همه کام بهرام ناکام شد. || ناکامروا شدن. کامیاب نشدن. بی نصیب ماندن. محروم افتادن :
کس همچو من از زمانه ناکام نشد
ناکام کسی چو من ز ایام نشد.|| قبول ناشدن. ردکرده شدن. ( ناظم الاطباء ). و نیز رجوع به ناکام شود.