کلمه جو
صفحه اصلی

وید کردن

فرهنگ فارسی

(مصدر ) چاره کردن علاج کردن.

لغت نامه دهخدا

وید کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چاره کردن. علاج کردن. ( فرهنگ فارسی معین ).
|| دید و وید کردن ؛ از هم متلاشی کردن. پاره پاره کردن. از هم دریدن.


کلمات دیگر: